من متهم مى سازم!

من جرم را تعريف و مجرم را معرفى مينمايم!

 

مير عبدالواحد سادات

من شريک و مشوق قاتل کودک نوزاد و افغانان مقتول را معرفى و عليه آن اقامه دعوى مى‌نمايم!

افغانستان بزرگترين قربانى تروريسم بين‌المللى است و آماج دور جديد ترور شرارت پيشه گان قرار دارد.

به گرد "سراب " صلح در دو ماه بعد از "معاهده " قطر در افغانستان حمام خون برپا است و همه روزه مظلومترين خلق خدا، بخاک و خون مى غلطند.

آنچه را ديروز تروريستان ددمنش در شهر کابل و ولايت ننگرهار انجام دادند، بمثابه خونين‌ترين و هولناکترين جنايت عليه بشريت در جريان جنگ‌هاى جهانى و تراژيدى‌هاى خونين در کربلا، صبرا، شطيلا  روندا، يوگوسلاوياى سابق و ... قابل مقايسه نمى باشد.

در شفاخانه ملکى (داکتران بدون مرز) شرارت پيشه‌گان شرير و دون همت کودکان نوزاد، مادران حامله و فرشته‌هاى چپن سپيد را با قساوت غيرقابل بيان و با نهايت دهشت و بربريت به قتل رسانيده اند و مادر را در نخستين لحظات ديدارنوزادش و نوزاد را در نخستين دقايق تولدش از حق حيات محروم ساخته اند ...

اين تراژيدى خونبار حقوق بشر و اين مرگ انسانيت و قتل ارزش‌هاى والاى انسانى با تقبيح معمولى "دکانداران" حقوق بشر بدرقه گرديد که خود کمال قباحت آنان را هويدا ميسازد.

اما از آنطرف اوقيانوس، صداى آشناىی در قبال اين فاجعۀ هولناک انسانى بلند گرديد و سفيهانه‌ترين سخنان اوج رفعت سفله‌گان را نمايش داد و بر زخم خونين مقتولان و تراژيدى خونبار افغانستان نمک پاشى نمود.

اين صداى رئيس جمهور ايالات متحده امريکا اقاى ترامپ بود که با استحقار گفت:

«ما نميتوانيم نقش پوليس را ايفا نماييم»

«افغانها بايد خود از کشورشان مواظبت نمايند»

به توصيه بزرگان با "قالو سلاما" گفتن، ميتوان حرف اورا ناديده انگاشت؛ بويژه که از دوسال باينطرف به تأسى از کلام عارف و يکى از بزرگترين شخصيت اسلامى و فرهنگى حضرت مولانا، من او را "زنگى مست" خطاب مينمايم.

سفيهانه تر از "زنگى مست"، وزير خارجه او که قرار صادر کرد تا: «حکومت افغانستان و طالبان مشترک بر ضد تروريستان اقدام نمايند»

اين سخنان را آقايانى به زبان مي‌آورند که در ايجاد شرکت سهامى چندسره، از همان بن اول تا کنون نقش اساسى دارند و در عين حال با گروه دهشت‌افگن مخالف آن هميشه حشر و نشر داشته و "معاهده" در قطر عقد و پروسه صلح را به "پروژه" مبدل نموده اند.

چنين اظهارات ابلهانه از طرف رئيس دولت انجام مي‌یابد که در قبال افغانستان افزون بر مسووليت اخلاقى (Moral obligation) داراي مسووليت حقوقى نيز ميباشد و قرارداد ستراتيژيک و امنيتى را عقد نموده است.

هرگاه حداقل احساس مسووليت در قبال منشور سازمان ملل متحد و ميثاق‌هاى جهانى که امريکا به آن الحاق نموده است در دولت اقاى ترامپ وجود ميداشت، بايد حوادث خونين ديروز افغانستان را بحيث جرايم بزرگ عليه بشريت بحيث عضو مقتدر شوراى امنيت به ان شورا مطرح مينمودند.

آقاى "زنگى مست" (جناب ترامپ): با شما موافقم که :

اجراى نقش پوليس به عهده خود افغان‌ها است و اما شرط اجراى دقيق اين نقش اين است تا:

تا شما از نقش متجاوز صرفنظر نماييد و به سياست کجدار و مريز تان در قبال تراژيدى خونين افغانستان خاتمه دهيد!

جناب شما در راس دولتی قرار داريد که يکى از خالقين شرارت پيشه‌گان تروريست جهان و منجمله همين طالب و داعش ميباشد و در دهۀ حضور ناميمون شما در افغانستان، مصروف آبيارى ريشه تروريسم در پاکستان و شاخ برى در افغانستان به قيمت خون افغانان مظلوم ميباشيد.

ضرور نيست تا انسان مورخ و يا محقق باشد تا از نقش دولت شما در ايجاد، تجهيز، تسليح و سازماندهى تروريستان شرارت پيشه در مجموع جهان و به ارتباط افغانستان آگاهى داشته باشد، به برکت کهکشان انترنيت امروز حتا شاگردان مکاتب نيز اعترافات آقاى برژينسکى طراح ايجاد کمپ‌هاى تروريستان در پاکستان (جولاى ١٩٧٩م) و کسي که بخاطر تشويق دهشت افگنان از درۀ خيبر به جانب افغانستان فير نمود، خانم کلينتن رقيب انتخاباتى شما، خانم بى نظير بوتو، کتاب جنرال مشرف و ده ها سند ديگر را خوانده اند و بخوبى ميدانند که چگونه:

در راستاى "کمر بند سبز" بنيادگرايى تشويق و جمهورى‌هاى اسلامى در ايران و پاکستان شکل گرفتند، تنظيم هاى "جهادى" بوجود آمدند و داستان ايجاد طالبان از چه قرار است؟

و زماني که در اوج جنگ سرد و در تصفيه حساب ابر قدرت‌هاى وقت (اتحادشورى و امريکا)، افغانستان بحيث "نطع" آن قربانى گرديد، تحت رهبرى مثلث (سى آى اى، استخبارات سعودى و آى اس آى) بيشتر از يکصد هزار دهشت‌افگن عرب و عجم را به حيث ابزار آن جنگ استخدام و القاعده و داعش محصولات همان پلانها است و در سى سال اخير بمثابه "معبر ورود به آسياى ميانه"، قربان ميگردد.

داستان يونيکال و ايجاد طالبان را و نقش آقاى خليل زاد در آنوقت ميتواند به بسيارى از چون و چراها در رابطه پاسخگو باشد.

آقاى ترامپ (زنگى مست):

آنچه ديروز در افغانستان توسط عمال تروريست طالب و داعش انجام يافت، يک فاجعه حقوق بشر و يک تراژيدى هولناک مرگ انسانيت است که در مطابقت با تمام معیارهای حقوقی، موازین قبول شدۀ حیات مدنی و دینی، بمثابه بربریت و تجاوز بر والاترین ارزش‌های انسانی و مدنی بوده و قتل انسانیت پنداشته مى شود.

مطابق به تمام معیارهای حقوق بین‌المللی از کنفرانس لاهه (1907م)، تا اساسنامه نورنبرگ، دیوان جزایی بین المللی، دادگاه لندن و کنوانسیون‌های چهارگانه ژینو (1948م) ، این عمل جنایتکارانه که «بشکل هدفمند» و «از قبل پلان شده» صورت گرفته در کتگوری:

«جنایات جنگی، ضد بشری و علیه بشریت»

مسجل گردیده است.

در همچو موارد که وقوع جنایت متذکره، اظهر من‌الشمس است، موارد الزام حقوقی بر "مجرم"  سازمان عامل و حاميان، از طرف مراجع مسئول وارد شده میتواند.

بدينرو :

من بحيث يک افغان و در عين حال بمثابه يک شاگرد علم حقوق که مسووليت يک نهاد معتبر حقوقى (انجمن حقوقدانان افغان در اروپا) را نيز عهده دار ميباشم:

صداى نعش آغشته به خون مادر افغان را بلند و همچون مدعى‌العموم (څارنوال)، به دفاع از حق حيات: کودک نوزاد، زن حامله و موسپيد و محاسن سپيد، مندرج مواد يک و ششم اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاق بين المللى حقوق مدنى و سياسى عليه قاتلان سفاک اقامه دعوى مينمايم و منجمله:

رئيس جمهور ترامپ را بر مبناى تعريف از جرايم وقوع يافته:

متهم ميسازم و بمثابه شريک قتل و مشوق قاتل معرفى مينمايم!

بر مبناى حکم مادۀ دهم اعلاميه جهانى حقوق بشر که چنين مشعر است:

«هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوايش در دادگاه مستقل و بيطرف، منصفانه و علنى رسيدگى شود.»

دعوى خودرا اقامه و به محاکم بين المللى تقديم مينمايم و در هر نوع تريبون ملى و بين‌المللى، متکى بر معيارهاى جهانى «مشروعيت جرم و جزا» از حق افغانان مقتول و مظلوم دفاع و در برابر هر اتهام و ادعاى خود بر طبق قانون جوابگو باشم.

درين اقدام من اين کلمات و جملات از اعلاميه جهانى حقوق بشر مطمح نظر من ميباشد که :

«شناسايى حيثيت و کرامت ذاتى تمام خانواده بشرى و حقوق برابر و سلب ناپذير آنان، اساس آزادى، عدالت و صلح در جهان است»

باور کامل دارم که :

همين ناديده گرفتن و تحقير حقوق بشر، تبعيض بين خون افغان و امريکايى، مشوق اقدامات وحشيانه است که وجدان بشريت آگاه به دادخواهى فراميخواند.

با نهايت تاسف، ازين واقعيت تلخ نيز آگاه ميباشم که در جهان "هابسى" ما که از "جنگل قانون" بطرف "جنگل بدون قانون" روان ميباشد، محاکمى وجود ندارد که قلدران و زورگويان ملى و بين المللى را محاکمه نمايد و "زنگى مست" ( اقاى ترامپ ) نيز از در پنجه قانون نمى افتد و چنانچه حتا از صدها مورد ارتکاب جرايم جنگى و ضد بشرى، هيچ عسکر و شهروند امريکايى در محاکم بين المللى حاضر نگرديده اند.

دولت امريکا حتا اساسنامه ديوان بين المللى جزايى (ICC) را نپذيرفته و باوجودي که در نوامبر (٢٠١٧م) اين محکمه فيصله نمود تا څارنوال آن جرايم جنگى و ضد بشرى را در افغانستان بررسى نمايد، اما دولت امريکا در برابر آن محکمه و از آمدن څارنوال موظف خانم (فانو نسوتا) به افغانستان مانع تراشى کرده است.

با اذعان به اين واقعيت تلخ در گام نخست به:

محکمه وجدان هر شهروند آگاه جهان و تمام نهادهاى که به اعلاميه جهانى حقوق بشر و انسانيت باور دارند، مراجعه مينمايم:

تا ازين عدالت خواهى بخاطر کودک نوزاد و مادر حامله، پير و جوان افغان که همه روزه توسط تروريستان شرير، دهشت افگن، در حالي که دولت اقاى ترامپ با آنان "معاهده" صلح را عقد نموده و بر حاميان منطقوى و بويژه بر مرکز اصلى (پاکستان) اشراف کامل دارد، به شهادت ميرسند، بر مبناى نداى وجدان دفاع نمايد.

اين اقامه دعوى به هيجوجه به مفهوم ناديده گرفتن مسووليت افغانان نمى باشد که متأسفانه پاشنه آشيل ما، همان فقدان دولت مقتدر ملى قانون محور و عدالت گستر است.

با حرمت

مير عبدالواحد سادات

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۲۰۵

 اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020