مارکس، از گهواره تا گور

 

(به مناسبت دوصدومین سالروز تولد کارل مارکس )

 

دیپلیوم انجینیر عمر محسن زاده

 

کارل مارکس بروز پنجم ماه می سال ۱۸۱۸ ترسایی در شهر تریرـ ایالت راین لند فالس ( واقع در جنوب غرب المان ) زاده شد. درهفده سالگی دوره مکتب را به پایان رسانید و شامل دانشگاه بن گردید. در آنجا به درس حقوق پرداخت ولی به زودی رو به سوی پایتخت نهاد تا در دانشگاه هومبولت برلین که درآن سال ها بنام فریدریش ویلهلم یاد میشد به آموزش فلسفه و تاریخ و دانش های هم مرز با آنها بپردازد. دوره دانشگاهی به زودی سپری گردید و مارکس جوان در بیست و سه سالگی کار دکتورای خود را با سرنام « تفاوت فلسفه طبیعی دموکریت با ایپیکور» ( فلاسفه یونان باستان ) در دانشگاه  « ینا » به پایان رسانید . او آرزو داشت تا به صفت آموزگار در دا نشگاه ین ایفای وظیفه نماید ولی حکومت سخت گیر پروس به او اجازه کار آموزگاری را نداد. مارکس به جمع آزاد اندشان پیوست و مدتی به کار روزنامه نگاری در« روزنامه راینیش» مشغول گردید.با بسته شدن این روزنامه و فشار روبه افزایش حکومت، مارکس وادار به ترک وطن شد. او در سال ۱۸۴۳ ترسایی با نامزدش جینی فن ویستفالن ازدواج نمود و در همین سال روانه پاریس گردید. جینی زن با هوشی ازخانواده سرشناسی بود که مارکس را دوست داشت و درهمه پیچ و خم راه زنده گی مشترک او را همراهی میکرد. ثمره ازدواج آنها سه دختری بنام های  لورا ، جینی و الیانور بود که هر سه در جنبش های اجتماعی فعالیت می نمودند .

کسانی که زنده گینامه مارکس را نوشته اند می گویند که اقامت یکسال و چند ماه خانواده مارکس در فرانسه از جمله روزهای خوش زنده گی آنها بشمار می آمد ، اما فعالیت های گسترده سیاسی مارکس در برابر رژیم مطلقه پروس در آنجا هم باعث شد تا حکومت خود کامه المان زمینه های خروج او را از فرانسه نیز فراهم سازد .

مارکس در اوایل سال ۱۸۴۵ ترسایی وارد بروکسل شد و در نتیجه پیگرد مداوم حکومت پروس و پیشگیری از اخراج مجدد وی ناگزیر شد تا تابیعت دولتی پروسی خود را ترک گوید . او در سال های بعدی چندین بار خواستار اعاده تابیعت خود گردید اما این خواست هرگز برآورده نشد .

در سال ۱۸۴۸ ترسایی انقلاب فبروری فرانسه قاره اروپا را تکان داد و امواج این جنبش انقلابی به بروکسل نیز رسید . مارکس دستگیر گردید و از بلجیم رانده شد . او بدعوت حکومت موقت جمهوری فرانسه به پاریس رفت ولی پس از یکماه وادار به ترک آنجا گردید . اقامتش در شروع انقلاب ماه مارچ سال ۱۸۴۸ ترسایی المان در شهر کُلن نیز خیلی کوتاه بود .

خانواده مارکس بار دیگر رخت سفر بست و اینبار در لندن جایگزین شد .در سال ۱۸۴۹ ترسایی لندن را پایتخت جهان مینامیدند چون در آن شهر سنت های لیبرال و کثرت گرایی فرهنگی رواج داشت. با وجود شرایط بالنسبه مساعد بازهم زنده گی خانواده مارکس در اوایل به سختی سپری می گردید .در این سال ها یگانه منبع امرار حیات آنها تنها کار خبرنگاری و فعالیت ژورنالستیکی بود .سپس کمک های سخاوتمندانه فریدریش انگلس رفیق و همرزم مارکس سبب شد تا او به مطالعه و پژوهش بپردازد. جواسیس حکومت پروس در لندن هم در پی تعقیب مارکس بودند .آنها در یکی از گزارشات خود پیرامون وضع زنده گی او نوشته بودند : « منزل مارکس در یکی از محلات فقیرنشین لندن قرار دارد و خیلی کوچک است .در داخل آن از مفروشات و اثاثیه ها چیزنوی به نظر نمی رسد . همه چیز کهنه و غیرقابل استفاده می باشند . »

شرایط محیطی ، به ویژه هوای مرطوب و غبار آلود لندن بر سلامتی مارکس اثرگذاشت و کا رهای پژوهشی او را به کندی روبرو ساخت .او پس از آنکه تابعیت کشور خود را بدست آورده نتوانست در سال ۱۸۷۴ ترسایی تقاضای کسب تابعیت بریتانیا را نمود تا به سایر کشورهای اروپایی سفر نموده بتواند . حکومت انگلیس به این درخواست پاسخ منفی داد و علت تصمیم خود را چنین نوشت : « او مُبلغ شناخته شده ، رهبر انجمن بین الملل و مدافع اصول کمونیستی می باشد . این مرد به پادشاه و کشور خود وفادار نبوده است .... »

در این استدلال معیار وفاداری به کشور را با فرمانبرداری از شاه یکی میدانستند و نقش توده های مردم را که مارکس به آنها باور داشت منتفی میدانستند .

برغم موانع بی شمار مارکس درسال ۱۸۸۲ ترسایی برای معالجه به الجزایرسفرنمود و در برگشت چند روزی را در جنوب فرانسه سپری نمود .

کارل مارکس در سال های هشتاد سده نزدهم اگر از یکسو در اوج شهرت علمی و در راس جنبش های انقلابی جهان قرار داشت ولی در زنده گی خصوصی با درد ناک ترین رویداد ها روبرو بود .در پایان سال ۱۸۸۱ ترسایی جینی مارکس همسر فرزانه و همسفر روز های دشوار او چشم از جهان پوشید . هنوز سال و اندی سپری نگردیده بود که جینی لانگیت عزیز ترین دختر مارکس نیز درگذشت .در این هنگام بود که مارکس نبرد آزموده احساس درونی خود را چنین ابراز نمود : « مرگ برای کسانی که میمیرند مصیبت نیست ، بلکه مصیبت برای کسانی است که از او باز می مانند.»

این مصیبت بر شانه های مارکس گرانی نمود و یکجا با بیماری جسمی زنده گی پربارش را به نقطه فرجامین کشانید . کارل مارکس در چهاردهم ماه مارچ ۱۸۸۳ ترسایی چند لحظه ای بخواب راحت رفت و بار دیگر چشمانش را باز نکرد .

او را بروز هفدهم مارچ همین سال در گورستان « هایگیت » لندن به خاک سپردند . بنا بر خواست او مراسم به خاکسپاری وی ساده و بدون تکلف بود و در آن تنها اعضای خانواده ، دوستان و همرزمان نزدیکش شرکت داشتند .در آنجا فریدریش انگلس در باره او سخن گفت و از خصایل بی نظیرش ، افکار و کارنامه هایش یاد کرد .

او متذکر شد : « همانطوریکه چارلس داروین قانون رشد طبیعت ارگانیک را کشف نمود کارل مارکس نیز قانون تکامل تاریخ انسان و قانون حرکت خاص شیوه تولید سرمایه داری و جامعه بورژوایی را شناخت و ازاین سرچشمه معرفت بنیادی که همان تولید وسایل بلاواسطه مادی زنده گی است شالوده نهادهای اجتماعی چون دولت و بینش های سیاسی ، حقوقی ، هنر و تصورات دینی را توضیح داد .با کشف « اضافه ارزش » به یکباره گی در تاریک بیشه مناسبات سرمایه داری نور درخشانی تابید. »

مرگ زود رس مارکس بسا از پروژه های پژوهشی و کار آغاز شده را ناتمام گذاشت ولی آنچه که از او به نسل های بعد از او به میراث رسیده چنان پرمایه و اساسی است که انسان های آزاد اندیش و دادخواه از آن بهره خواهند جست و یادش را همواره گرامی خواهند داشت .

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۶۰۶

  یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.