پیشنهاد به کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان

 داکتر آرین

کنگره حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ؛ در یکی از حساس ترین دورانهای تاریخ میهن ما تدویر می گردد، دورانی که فضای سیاسی هر روز تنگ تر شده و قانون و حقوق مردم پامال تر می گردد، زندگی توده های زحمتکش دردناک تر و بار فساد و مافیای دولتی بالای خلق ما سنگین تر می شود، تروریزم وبنیاد گرایی خونخوارتر عمل نموده، خیانت، جنایت و بی بازخواستی گسترده تر شده و چهره اصلی رژیم ظالم و فریبکار دولت افغانستان آشکار تر می گردد.  بحران و بی ثباتی، عدم امنیت، نبود حاکمیت قانون، غارت جان و مال مردم بی گناه و بی دفاع میهن ما و به هزاران بی عدالتی های دیگر، عامل سست شدن و تزلزل پایه های این نظام مزدور و دست نشانده گردیده و به شدت به پوسیدگی آن می افزاید، این شرایط لایه ها و قشر های گسترده ای از مردم را به جنبش آورده که از ادامه این وضع هلاکت بار تحمیلی به ستوه آمده اند و برای یک تغییر سیاسی و دگرگونی اجتماعی و نجات خویش از این وضع وحشتناک آماده شده اند تا روانه ای میدان های مبارزات سیاسی و اجتماعی گردند.

به این ترتیب:

طرح مسله رسیدن به « قدرت سیاسی » از جانب کنگره   حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ، یک ضرورت تاریخی و حیاتی برای حزب و توده های مردم به ویژه در شرایط مساعد کنونی جهان و وضع وحشتناک داخل کشور است، برای ترتیب و انجام برنامه ای  طرح رسیدن به قدرت، کنگره باید رابطه خویش را با « قدرت سیاسی موجود » یعنی با دولت افغانستان واضح ساخته و با احزاب و نیروهای چپ و میهن پرست دیگر که خواهان تغییر سیاسی به نفع مردم و کشوراند برنامه ای حرکت بسوی بسر رسانیدن «  انقلاب سیاسی » را تنظیم نماید، انقلابی که با عث خوشبختی، رفاه، آزادی، برابری، صلح و ثبات در میهن ما می گردد و یکی از مقدم ترین اهداف حزب ما و هر حزب میهن پرست دیگر را نیز تشکیل می دهد، آشکار است که توانایی رسیدن به این اهداف را تنها احزاب فداکار با رهبری مدبر، مبارز و شجاع  با اعضای قهرمان، جانباز و سرتیر دارد تا با حرکت و نبرد شجاعانه بتوانند ملیون ها وطن پرست و ترقی خواه افغانستان را از شهر و ده سازمان داده؛ و از نیروی توده های مردم و هواداران صلح و دموکراسی به بهترین وجهی برای دفاع از منافع خلق و منافع ملی برای بسر رسانیدن « انقلاب سیاسی »  در جامعه افغانستان استفاده نمایند.

 مبارزه برای رسیدن به قدرت سیاسی را، چه از طریق « انقلاب سیاسی » و چه از طریق روش های صلح آمیز دیگر، مانند خیزش های مردمی و یورش خلق به مثابه استراتیژی حزب در این مرحله تاریخی باید از اولویت های مبارزه سیاسی حزب دانست، زیرا بدون دست یافتن به قدرت سیاسی آنچه که در « خطوط اساسی پالیسی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان » به مثابه  « اولویت های مبارزه سیاسی » تذکر داده شده است عملی نمودن آن نا ممکن و دست رسی به آن یک رویا خواهد بود.

 کنگره باید برنامه مسلح ساختن اعضای حزب را با ایدیولوژی های میهن پرستانه، عدالت خواهانه، بشردوستانه، ترقی خواهانه و مدرن تدوین نماید، زیرا برنامه حزب یک سند ب ایدیولوژیک است و ایدیولوژی بیانگر ماهیت حزب و مرز میان حزب و سایر احزاب و سازمان ها را مشخص می سازد.

در خطوط اساسی حزب آمده است:« حزب دموکرات است و با تحمیل جبری هر گونه ایدیولوژی بر نظام سیاسی و حیات اجتماعی سازگار»  نیست. باید تذکر داد: که ایدیولوژی مجموعه طرح ها و اندیشه های سیاسی، اجتماعی، دینی و مذهبی است که برای تبیین و تغییر جامعه تدوین می گردد، که این تغییر و تبیین به ماهیت و مضمون ایدیولوژی وابسته است، می تواند ارتجاعی باشد و یا مترقی، مدرن باشد و یا بنیادگرا، علمی باشد و یا خرافاتی، مسالمت آمیز و صلح خواه باشد و یا خشونت بار و تشنج زا، به این ترتیب حزب ما باید با ایدیولوژی های میهن پرستانه، مدرن، مسالمت آمیز و صلح خواهانه، مترقی و علمی سازگار باشد و آنها را وسیعا میان توده های مردم تبلیغ و ترویج و حتا اگر ضرورت افتد تحمیل نماید، زیرا دولت اسلامی افغانستان خواسته است و می خواهد که با حفظ جهل و گمراهی، با تقویت هر آنچه که در فرهنگ ما ارتجاعی و عقب مانده است، با تسلط بر نظام آموزشی و پرورشی، با مسجد و مدرسه، با وسایل ارتباط جمعی، به منظور وارد کردن عقاید خرافاتی و کهنه  در افکار مردم جهت تسلط کامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی و غارت هرچه بیشتر، حاکمیت هرچه مستحکم تر و وحشت هرچه فراگیر تر زمینه را برای خود و باداران خود فراهم نماید.

حــاکـم ظـالم بــه سـنـان قــلـم

دزدی بی تیر و کمان می کند

گلهء ما را گله از گرگ نیست

ایـن هـمه بـیـداد شبـان می کند. 

 تحکیم رابطه حزب و مردم: کنگره باید آغاز تاریخی یک مرحله و روند نوین سیاسی در حزب و جامعه افغانستان باشد، یعنی با تکان نیرومند سیاسی و سازمانی بسوی ترویج و پیاده نمودن اندیشه های میهن پرستانه حزب میان مردم و تحکیم رابطه حزب با توده های زحمتکش مردم برود، تا راه را برای رسیدن به قدرت سیاسی آسان و کوتاه سازد و حزب بتواند برنامه عمل خویش را در روشنی قانون اساسی کشور به طوری که می خواهد در جامعه عملی سازد، سر نوشت این مرحله ای از حزب، مبارزه و میهن ما وابسته به آن است که حزب یا پیشهاهنگ این روند تا چه اندازه هوشیارانه عمل می نماید، چطور از ناخشنودی های مردم برای دگرگونی سیاسی در جامعه بهره برداری می نماید  و چسان آنان را برای پشتی بانی از طرح های علمی و عملی و پیاده نمودن اهداف دور و نزدیک حزب آماده ساخته و به چه ترتیب بخش های گوناگون این نیروی بزرگ و یگانه را به میدان نبرد کشانده آنان را سازمندهی و رهبری می نماید.

حزب ما باید با صراحت، قاطعیت و جسارت کامل بیان نماید، که دولت ارتجاعی افغانستان فاسد، بیکاره، بی صلاحیت و سبب اصلی بدبختی های مردم ماست ، حزب ما باید نقش موذیانه و خطرناک این پدیده مزدور و مضر را فاش سازد، دولتی که با چهره معصوم مذهبی و ملی با صدها جواسیس شناخته شده ای سازمان های جاسوسی بین المللی وارد صحنه سیاسی افغانستان شده است و زیر نام دموکراسی و حقوق بشر مزورانه به انجام مانورهای عوامفریبانه به ترویج و همکاری با تروریزم در سرتاسر فغانستان مصروف می باشد و تصور می کند که دیگران از ترفند های زیرکانه اش بیخبر و توانسته است همگان را فریب بدهد. در حالیکه این مانور ها آن قدر کودکانه، ابلهانه و اجنبی گرایانه است  که نه تنها سیاستمداران اهداف جنایتکارانه ای آنرا می دانند، بلکه برای مردم عادی نیز ماهیت ضد انسانی و ضد میهنی آن قابل درک و فهم است.

  حزب ما باید  و بصورت آشکار برای توده های مردم خطر باور نمودن به این دولت فریبکار و امید بستن به وعده های میان خالی آن و تکیه نمودن به این دیوار پوسیده را برملا سازد، که ماهیت و واقعیت آن شناخته شده و چهره اصلی اش نمایان شود، تا دولت و ارتجاع نتوانند فاسد ترین نوع زنده گی اجتماعی را در میهن ما مروج و مستحکم نمایند.

تحکیم رابطه حزب با مردم پایه های اجتماعی حزب را در جامعه تضمین نموده و استوار می نماید، به این سبب ضروراست تا جهت افزایش کمیت و کیفیت حزب،  پایگاه اجتماعی آن در سیستم اجتماعی فغانستان برجسته و بصورت دوامدار توسعه یابد.

کنگره باید آغازگر فصل تازه ای از مبارزات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باشد و دور نمای روشنی را در این راستا نمودار سازد، این شیوه مبارزه حزب را چندین گام برای رسیدن به اهدافش بپیش برده و نزدیک تر می سازد، اما مهم این است که چگونه ما این شکل های مبارزه را سازمان می دهیم و چطور با این بخش های گوناگون جامعه رابطه می گیرم و چسان آنان را به قطب اصلی درمبارزه بخاطر رسیدن به قدرت سیاسی مبدل می سازیم.

نگارنده به این باور است که:

  مبارزه سیاسی را باید میان تمام روشنفکران و به ویژه بین جوانان سالم و صادق و ترقی خواه در مکتب و دانشگاه و موسسات آموزشی و تحصیلی تشدید نمود. آنچه را که بنام سیاست، دولت اسلامی افغانستان و همدستان ارتجاعی اش میان مردم و روشنفکران پخش می نمایند، چنین تبلیغات ارتجاعی برای مردم و جامعه ما هلاکت بار است، آنها ایدیولوژی های منحط  و ضد انسانی و ضد ترقی و ضد اسلامی را که ماهیت آنرا دفاع از یک سیستم مافیایی و پر از فساد تشکیل می دهد، بطور مستور توسط ملنگ و غیب گو، ملا و مدرسه و بطور آشکار توسط احزاب وابسته و جیره خوار، اخبار و جراید، رادیو و تلویزیون های مجبور و مزدور و نوکران  شخصی خودشان با چکش به مغز جوانان و نو جوانان ما میخکوب می نمایند، دشمنی و تفرقه اندازی، زبان و ملیت پرستی، خرافات و بنیادگرایی، زورگویی و ترور، دروغ و جنایت، غارت و فساد، دزدی و خیانت، انتحار و انفجار را تبلیغ و دفاع نموده و با توسل به فرومایه ترین وسایل با هرگونه اندیشه های عدالت خواهی، مترقی و بیشتر از همه با عقاید سیاسی احزاب چپ، یعنی عقاید میهن پرستی، انسان دوستی و ترقی خواه هانه دشمنی می ورزند و میخواهند تمام در های سیاست و اندیشه های نوین سیاسی را بروی مردم بخصوص جوانان ما ببندند، تا از یکطرف مانع سیاست های صلح خواهانه و مترقی احزاب چپ سیاسی و از جانب دیگر سد راه تکامل مبارزات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مردم و خواسته های عادلانه و قانونی خلق ما گردند.

 مبارزه اقتصادی را در مراکز صنعتی و زراعتی به نفع کارگران و دیگر زحمتکشان باید سازمان داد،  حزب ما اگر شیوه های کلاسیک مبارزه زحمتکشان را در مناسبات موجود اقتصادی- اجتماعی جامعه ما همگون و عملی نمی داند، این بدان معنی نیست که حزب ما مدافع منافع زحمتکشان افغانستان نباشد، حزب ما برای جلوگیری از هرگونه ظلم، ستم، بی عدالتی و بی انصافی در حق تمام مردم افغانستان بخصوص دهقانان، کارگران، پیشه وران و دیگر اقشار و طبقات نادار، بی چیز و متوسط جامعه افغانستان مبارزه می نماید، حزب ما طرفدار آن نظام اجتماعی است که توده های زحمتکش در آن از بند های اسارت رها باشد، ما طرفدار رشد سریع جامعه و پیشرفت  بدون وقفه ای مادی و معنوی هستیم، حزب ما طرفدار مناسبات عادلانه میان دهقان و فیودال، کارگر و سرمایه دار، مردی کار و کار فرما است، حزب ما در مبارزات مطالباتی و صنفی  زحمتکشان شرکت فعال و از حقوق آنان با تمام نیروی که دارد دفاع می نماید.

مبارزه فرهنگی  را باید شدت  بخشید، دولت افغانستان کوشش نموده تا با عقب نگاهداشتن فرهنگی مردم، پاسدار اندیشه های ارتجاعی باشد، که بتواند حکومت غاصب و فاسد خویش به راحتا توجیه نموده و آسان حاکمیت نماید و حتا در تلاش است چنین رژیمی خونخوار را جاویدان سازد، به همین سبب آنچه که در سیستم های آموزشی و پرورشی، در مطبوعات و فرهنگ و حتا در سازمان های مدنی تدریس و نکات نظر بعضی از آگاهان حقوق  تبلیغ می شود همه بدور همین محور سیاه و عقب مانده ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد مردمی و ضد دموکراسی می چرخد. این روش قرون وسطایی برای حال و آینده کشور و مردم ما نهایت خطرناک و خاینانه است و خطرناکتر این که شیوه های متروک بنیاد گرایی و خرافاتی در مراکز نظامی بین سربازان و افسران قوای مسلح افغانستان تبلیغ و ترویج می گردد. برای اینکه قوای مسلح افغانستان بتواند از منافع ملی و مصالح مردم دفاع نماید، ضرور است تا حزب ما کار فرهنگی را میان سربازان و افسران قوای مسلح فراگیر سازد، زیرا در قوای مسلح ای که تنها عقاید بنیاد گرایی تدریس می گردد و آزاد است و در آنجا از مطالعه و ادب، از اخلاق و هنر، از بیان و قلم و بلاخره نود در صد آن بی سواد و یا کم سواد باشد، آیا میتوان از فرهنگ میهن پرستی و رشد فرهنگ مترقی و مدرن در آنجا صحبت نمود؟ این حاصل کار دولت های اسلامی جهادی، امارات طالبی و تکنوکرات های دست نشانده، متقلب و مزدور است، دولت به همدستی ارتجاع با تمام نیروی خود کوشیده است تا مانع رشد فرهنگ و سواد نه تنها میان توده های جوان و نوجوان در موسسات تحصیلی ملکی شود، بلکه میان افسران و سربازان قوای مسلح افغانستان نیز ایدیولوژی های بنادگرایانه و نوکرمنشانه را تبلیغ می نماید . اینکه چه برخورد های غیرعادلانه و غیرانسانی با اردوی افغانستان صورت گرفته و چطور اسیر توطیه های دولت شده اند و چه قربانی های را در معاملات دولت با تروریزم قوای مسلح افغانستان متحمل شده است، داستانی می باشد دردناک و برانگیزنده ای خشم و نفرت هر میهن پرست و انسان دوست، که در این پیشنهاد نمی گنجد. به این سبب برای حزب ما ضرور است تا کار فرهنگی را در داخل اردوی افغانستان میان افسران و سربازان کشور تشدید نموده، همکار، دوست و رفیق نظامیان بی باک و سرسپرده باشند، قوای مسلح افغانستان شایسته گی آنرا دارد تا از فرهنگ انسانی، مترقی و میهن پرستانه و مدرن برخوردار گردد.

  کنگره در شرایط نوین جهانی با وظایف کاملا تازه باید داخل جامعه شود و با دیدگاه های نو سیاسی جامعه را بطرف انقلاب سیاسی و حاکمیت مردم بکشاند، انقلابی که قبلا آغاز شده است و حاکمیتی که توده های مردم همین اکنون خواستار آن هستند، برای حزب ما دیگر دوران دشوار عقب نشینی و ترصد گذشته است، شرایط نوین جهانی و منطقه، اوضاع داخلی و خارجی کشور،خواهان دوران تجدید نیرو و دوران مبارزه جدی برای رسیدن به اهداف عالی و انسانی حزب و مردم افغانستان است. حالا دیگر آنزمان گذشت که شخصی زیر نام دموکراسی و حقوق بشر « شمشیر بدست دیوانه وار به این طرف و آن طرف جهان توسن می راند » و تاخت و تاز می کرد، هر رهبر و هر دولتی که فرمانبردار نبود و مدح و ثنای او را نمی گفت محکوم به نیستی و تروریزم می شد، هر عملی آزادی خواهانه را « خشونت »  و هر « خشونت » را دموکراسی می خواند، میهن پرستان را تروریست و میهن فروشان را دموکرات و آزادی خواه می نامید،  با صدور دموکراسی!، حقوق بشر! و انقلاب های رنگین ممالک را در جهان به وحشت انداخته بود، در جهان آزادی را محدود نموده؛ و هیچ کشوری خود را مصوون احساس نمی کرد. که شوربختانه تاثیرات آن سیاست نا عاقبت اندیشانه باقی مانده و تا هنوز در جهان قربانی می گیرد و چنان آتشی را افروخته است که تا اکنون خاموش نشده و هر روز به هزاران بی گناه از پیر و جوان و طفل در بین شعله های آن فریاد می کشند و بریان می شوند.

به قول شاد روان بهار:

شرار ظلم ضحاکی بپا کن

ولی عدل فریدون را ثناکن

اگر خواهی زسعی خویش مزد

بدزد و بانگ زن، ای دزد، ای دزد.

اکنون واقعیت بجایش برگشته است، سیاست مداران کنونی از شیوه ها و عمل کردهای گذشته انتقاد نموده و همچنان عاملین آن از خلق های جهان معذرت خواسته اند و بیشتر از این نمیتوان قیام های مردمی، انقلابات توده یی و دیگر اشکال صلح آمیز رسیدن به قدرت سیاسی و حاکمیت مردم را « خشونت  » نامید.

کنگره باید تصویر روشن از وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی کشورداده و مبارزه علیه تروریزم را بدون ترس وهراس از این سازمان جهنمی و جنایتکار آغازگر باشد حزب ما تمام توانایی و قدرت رزمیدن را در مقابل این طاعون قرن بیست ویک دارد،  ما باید بصورت واقعی شرایط عینی جامعه را تحلیل و تجزیه نموده و راه بیرون رفت از چنین وضع را در زمینه های سیاسی و نظامی بصورت علمی و عملی توضیح و تشریح نمایم، حزب ما با  « خشونت » و تروریزم در هر شکل و ماهیت آن آشتی ناپذیر است و این موضعگیری باید نهایت آشکار و علنی باشد، در برنامه  حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ؛ تصریح شده است: « حمایت از حل مساله جنگ جویان ضد دولتی از طریق سیاسی.»  پیشنهاد می نمایم تا در اسناد حزبی بعد از این کلمه «  جنگجویان» و « حضور »  برای تروریستان استعمال نشود، زیرا تروریستان نه جنگاور هستن، نه دلاور و نه شجاع ؛ بلکه یک مشت مزدور و برده های که تنها بخاطر بدست آوردن پول در خدمت مافیای دولتی افغانستان و غارتگران منطقه و جهان قرار دارند، هچنان گفت وگوهای سیاسی با مجاهدین، طالبان و داعش که همه دارای یک ماهیت هستند و همیشه با تغییر شکل از یک یخن سر کشیده اند، از طریق سیاسی بیشتر از نیم قرن است که ادامه دارد، اما هرگز به نتیجه نرسیده است، با حفظ گفت وگو از طریق سیاسی، راه حل استفاده از قوت های نظامی، وارد نمودن فشار و به زور به پای میز مذاکره کشاندن آنان هیچگاهی نفی نگردد.

کنگره باید با تحلیل از سیستم سیاسی و ساختار دولتی در افغانستان طرح نظام فدرالی و سیستم پارلمانی را بدهد، زیرا دولت متمرکز کنونی وضعیت کشور و مردم را تا سرحد فاجعه کشانیده است و کوشش دارد با ساختن گارد ضربتی از مزدوران جنگی جهادی، طالبی و داعشی به کمک سرنیزه و ترور قدرت خویش را حفظ و نگهداری نماید و به ساختار فدرالی رنگ تجزیه طلبی زده، زیر نام « وحدت ملی »، نظام  «  تفرقه ملی » را پایدار سازد. حزب ما یکی از دو و یا سه  حزبی است که واقعا از تمام ملیت های افغانستان تشکیل شده و در طول تاریخ خود مدافع سرسخت و پیگیر منافع ملیت ها و خلق های محروم افغانستان بوده و ریشه کن ساختن ستم ملی از اهداف مهم و برجسته خویش قرار داده است. حزب ما باید طرح جمهوری فدرالی افغانستان را مبنی بر برابری کامل حقوق تمام اقوام، قبایل، ملیت ها و اقلیتهای ملی ساکن سرزمین ما افغانستان در چارچوب میهن واحد بر پایه ای حفظ تمامیت ارضی کشور ما بدهد. هدف از طرح جمهوری فدرالی تحکیم تمامیت ارضی، جلوگیری از تجزیه شدن و دفاع از ملیت، زبان و سنن مختلف و متنوع ملیتهای با هم برابر و با هم برادر افغانستان است. بدین منظورایالات فدرال باید بر اساس پایه های ملی بوجود آمده و بخشی جدا ناپذیر از میهن واحد ما افغانستان باشد، اقلیت های ملی که به علت افتراق یا کمی نفوس که در تمام ایالت ها متوطن اند، باید حقوق برابر آنها با سایر ملیت های ساکن افغانستان تضمین و تامین شود. 

کنگره  شفاف تدویر گردد، از هرگونه حرکت های قبلی باید خود داری شده تا دستی دشمنان حزب در تفرقه انداختن کوتاه گردد، باوجودیکه یک تعداد اعضای تصادفی حزب و بخش فرصت طلب که بخاطر استفاده جویی از قدرت حزب و جهت گرفتن مقام و چوکی به حزب آمده بودند اکنون از حزب کناره گیری نموده اند، یعنی در احزاب « چپ » که از « حزب مادر» جدا شده اند عضویت ندارند و دروازه های دیگری را تک، تک می زنند و می کوبند و دامن حزب از خطرآنان پاک شده است، اما هنوزهم موجودیت عناصر خرابکار و تفرقه انداز امکان پذیر است، زیرا یکی از نقشه های ارتجاع و استعمار و دولت اسلامی افغانستان طرح از پا درآوردن احزاب چپ  و مترقی در افغانستان است. به خاطری که سلطه مطلق خود را بر تمام ساحات زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فر هنگی میهن ما بر قرار نمایند، باید احزاب چپ و مترقی را از درون فاسد، متلاشی و فلج سازند، ما از تجربه تلخ دیروز باید امروز درس بزرگی بگیریم. دشمنان مردم و ترقی افغانستان فراوان و تجارب نهایت غنی در عرصه انداختن تفرقه، افترا و تخریب کاری دارند و همواره کوشیده اند از ضعفهای درون سازمان از عناصر دو دل و ترسو، از اشخاص تصادفی و پول پرست، از آدمهای موقف طلب و خود خواه برای از پا در آوردن حزب ما استفاده نمایند و با وارد نمودن اتهامات از اصالت و صداقت حزب ما نسبت به مردم و میهن عزیز ما افغانستان بکاهند. باید میکانیزم و جریان انتخابات در کنگره طوری تنظیم شود که مورد قبول همه واقع شده وهرعضو کنگره حق نظارت و کنترول را بصورت آشکار، صاف و سچه داشته باشد.

کنگره  باید به هویت تاریخی و سیاسی وطنپرستان و تاریخ مبارزات آزادی خواهانه توجه جدی داشته به قهرمانان میهن ما و رهبران نامدار سیاسی حزب ما و دوره های تاریخی که توده های مردم و آزادی خواهان واقعی نقش اساسی را داشته اند و گردانندگان آن بودند  افتخار نماید، خلق قهرمان افغانستان و قهرمانان خلق ما همواره در مبارزات آزادی خواهانه و عدالتخواهانه در روند تاریخ نام و آوازه داشته اند و حزب ما ادمه دهنده همه افتخارات و دستاوردهای پر بار و برازنده سیاسی و اجتماعی  گذشته گان ماست، فداکاری ها و پیکار جانانه میهن پرستان آزاد اندیش و شهدای گلگون کفن و همیشه جاویدان حزب ما، که به بهای جان خود علیه اجنبی و بخاطر آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی انجام داده اند باعث سرافرازی ما و تمام مردم افغانستان است. اگر ما تجارب و افتخارات گذشته را با تجارب و اندیشه های نو زمان ما در آمیزیم  از آن آتشی افروخته خواهد شد که ریشه های تروریزم، ارتجاع، بنیاد گرایی، داعشی و پاسداران آن را طوری خواهد سوختاند که دیگر توده های مردم و میهن ما برای ابد از این ارواح خبیث  آزاد و از این هیولای ناخجسته پاک می شود.  در « خطوط اساسی پالیسی حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان » تصریح شده است: « حزب ما باوصف اینکه به تمام جنبش ها و جریانات دموکراتیک تاریخ کشور ارج می گذارد و به زحمات و تلاش های رهبران احزاب سیاسی در جهت آبادی و شگوفانی افغانستان عزیز احترام می نماید. ولی با درنظرداشت شرایط و اوضاع کنونی کشور، منافع نهضت و حزب ما و خیر و فلاح مردم رنج دیده و سربلند میهن باستانی ما تصمیم در مورد تدویر ویا عدم تدویر محافل یادبود از آنها به اتفاق آرا دارالانشا حزب صورت می گیرد ». باید تذکر بدهم که اولین حمله ارتجاع و استعمار بر افتخارات تاریخی یک کشور و یک حزب و یک تاریخ است، بخاطر خنثی ساختن پدیده های با ارزش، باید ریشه های تاریخی آنرا قطع نمایند تا طرفداران آنرا در ابهام نگهداشته و تجدید حیات آنرا با ماهیت قبلی اش برای همیش غیرممکن سازند. تاریخ و رهبران پرافتخار حزب ما، قسمت از هویت سیاسی حزب ما و بخشی از مبارزات آزادی خواهانه و عدالت خواهانه میهن ما است، حزب و رهبران ما با افتخار و سر بلندی با وجود دشواری های غیر قابل تصور توانستن در انجام وظایف سنگین که تاریخ به عهده شان گذاشته بود سرافراز و کامیاب شوند و بدون تردید صفحات درخشان تاریخ مبارزات خلق و میهن ما مدیون کار و پیکار قهرمانانه ای آنهاست، هیچ چیزی نباید بر حقایق حزب ما سایه افگند، هویت سیاسی حزب و تجلیل از آن و گذاشتن حرمت و احترام بر شهدای قهرمان حزب ما که درخشنده ترین صفحات تاریخ پیکار و نبرد بخاطر ترقی و عدالت و دموکراسی را تشکیل می دهد برای جوانان که تازه به مبارزه و صفوف حزب می پیوندند انرژی و قوت پیکار بخشید ه به وزن و حیثیت سیاسی حزب می افزاید و باعث یکپارچگی و وحدت عمل و اندیشه و پیکار اعضای حزب می شود، به این دلیل اگر تجلیل از افتخارات حزب و رهبران آن محدود به سطح رهبری و یا فیصله دارالانشا نشود، بهتر خواهد شد،  حتا نظر من این است که اگر از رهبران بلند پایه حزبی، اعضای کمیته مرکزی و جنرالان دوره حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ( حزب وطن) در کنگره که پیش رو داریم، خویش را در مقامات رهبری و کلیدی " حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان" کاندید نمایند، شور و شوق اعضای حزب بیشتر، تلاش و پیکار آنان مضمون و شکل مدرن را بخود میگیرد و عاملی یک تکان سیاسی می شود، زیرا تاریخ مبارزات میهن پرستانه شاهد آن است، هر زمانیکه احزاب و کشورها در بدترین حالت سیاسی- اجتماعی قرار گرفته اند و بین مرگ و زنده گی دست و پا می زدند، فقط شخصیت ها و رهبران شجاع، مدبر و باتجربه سیاسی بوده که حزب و میهن خویش را دوباره زنده ساخته و مردم خویش را از نابودی حتمی نجات داده اند.

  کنگره از تظاهرات، مظاهرات و گردهمایی های که بخاطر ترقی خواهی و دموکراسی، صلح خواهی و ثبات، عدالت خواهی و انسانیت صورت می گیرد پشتی بانی جدی عملی نماید، نه تنها از یورش های توده یی و خیزش های مردمی استقبال نماید، بلکه باید در پیشاپیش جنبش ها قرار گرفته و یورش توده های به جان رسیده از ظلم و استبداد، بنیاد گرایی و تروریزم را به صورت مسالمت آمیز سازماندهی نموده و برای وارد نمودن آخرین ضربه آماده نماید. ما نباید بالای اشکال مختلف مبارزات سیاسی تاپه ای « خشونت »  را بزنیم، هرعمل انقلابی خشونت نیست و تجربه تاریخ هم بیانگر آنست که بدون داشتن روح فداکاری، قهرمانی و از جان گذشتن به خاطر دموکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه میهن پرستان به پیش نمی رود و پیروز نمی شود، ولی تا آنجایی که امکانات استفاده از شکل های مسالمت آمیز مبارزه موجود باشد و تروریزم به جبراییل خلق ما تبدیل نشده، حزب ما مبارزات مسالمت آمیز را ترجیع می دهد و تا به حال هم این کار را کرده است، اما بنیادگرایی و دولت های ارتجاعی و دشمنان مردم افغانستان در طول تاریخ و موجودیت خویش از اعمال خشونت آمیز و ترور علیه مردم و وطنپرستان استفاده نموده و به اندازه ای یک سرمو هم تا به همین لحظه که مصروف نوشتن این پیشنهاد هستم از مواضع ترور، جنگ های غیرعادلانه، کشتار بی گناهان، سوختاندن ها و سربریدن ها و ویرانی ها به عقب نرفته اند که در این اواخر این حملات جنون آمیز به اوج خود رسیده است، طوری که همه گان تماشا دارند جنایتکاران  هرگونه اعتراضی صلح آمیز را با انتهار و انفجار پاسخ می دهند.

خلاصه اینکه میخواهم بگویم تا سیاست حزب ما لبه تیز نداشته باشد و برنده تر و رسا تر از گذشته عمل نکند و از حالت تدافعی بیرون نشویم، ما نمی توانیم جواب قناعت بخش برای توده داشته و آنان را بخاطر پذیرفتن برنامه حزب بسیج نماییم و اگر درچنین وضع قرار داشته باشیم، معلوم دار است که ما نه یک حزب رزمنده، بلکه یک سازمان « ایستا »  بوده و توانایی رهبری توده های مردم را برای بسر رسانیدن « انقلاب سیاسی » نخواهیم داشت. توده ها گرد شعار های سیاسی، کوتاه، روشن و قابل فهم جمع می شوند، اگر آنها واقعا درک کنند و احساس نمایند که ما از آنها در حرف و عمل دفاع می نماییم با پیمان صادقانه و با ایمان محکم و تصمیم برگشت ناپذیر به حزب ما می پیوندند، حزب ما سازمان سیاسی مردمی است، بخاطر پیاده نمودن برنامه خود میان مردم می رود و نظریات خود را با مردم در میان می گذارد، مردم خواستار یک برنامه روشن و تشنه ای شعارها و تاکتیک های علنی و صریح و مشخص می باشند، به این سبب ضرور است برای جدال سیاسی آماده شده مبارزات سیاسی را به مبارزات مطالباتی آمیخته و شجاعانه عمل نمود، ممکن سوال مطرح شود که در شرایط و وضع دهشتناک موجود جدال سیاسی با دولت و گروپ های مافیایی ناممکن است و منتظر ماند تا شرایط خوب شود، نگارنده به این باوراست که دولت آگاهانه این وضع را بوجود آورده است تا به حاکمیت ننگین خود ادامه داده میهن و مردم ما را بیش تر و بیش تر غارت نمایند و مطمین باشید که از این هم بدترش می کند تا دست درازتر خون این ملت بیچاره را مکیده و ثروت های ملی را دزدیده و کشور را در آخرین تحلیل به گروپ های تروریستی و همپیمانان خویش تسلیم نماید.

پرسش دیگر که ذهن خوانندگان را مغشوش می نماید، موجودیت قوای خارجی در افغانستان می باشد. ما نه تنها با کشور های که در افغانستان نیروهای نظامی و پایگاه دارند، دشمن نیستیم، بلکه حزب ما باید از آنها طلب همکاری و کمک نیز نماید، این پیشنهاد علیه هیچ کشوری نیست نه در سطح منطقه و نه سطح جهان و  منافع هیچ کشوری را در افغانستان تهدید نمی نماید، آرزوی ما و خواست مردم افغانستان تنها یک دولت خدمتگار به مردم،طرفدار ترقی کشور، که بنیاد گرا، دزد، مافیا و تروریست نباشد، است، ما مطمین هستیم که خارجی ها هیچگاهی در مسایل داخلی ما مداخله نمی نمایند، به خصوص کشور امریکا که پایگاه های نظامی اش داخل خاک افغانستان است، برعکس هر کی در قدرت سیاسی در افغانستان بیاید خارجی ها با همان دولت حاضربه همکاری اند وعاشق چشم کسی نیستند، آنان به منافع ملی خود و منافع ملی افغانستان می اندیشند و احترام دارند.

( باقی دارد )

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۲۱۰