خبر آمد آمد گلب الدین حکمتیار به کابل

بصیر دهـزاد

بیش تر از سه ماه می شود که خبر آمد آمد گلب الدین حکمتیار در صفحات رسانه جا گرفته است. همه آنان که این خبر را تعقیب می کنند، کسی با اضطراب و ترس از وحشت ، کسی با بی حوصله گی و کسی هم با بی اعتنایی منتظر وقوع آخرین « چشم بندی » اند که از آقای حکمتیار ببینند تا هنر و طلسم غیابت وی در دستگاه دولت چگونه و با کدام دلایل رونمایی خواهد گردید. یعنی اینکه  او چه خواهد کرد و چه متاع جدید را از « چانته »  تا بحال پت و پنهانش برون خواهد کشید؟

چرا ترس و اضطراب؟

به خاطر اینکه وی و حزبش مسوول بی رحمانه  ترین جنایات جنگی از آغاز سال های ۱۹۷۸ ( سر بریدن، پوست کردن انسان های زنده، قتل های بدون محاکمه، ویران کردن و با توپ و تانک کشیدن  قریه ها در جنگ های بین الاتنظیمی با جمیعت اسلامی، ویرانی قسمت اعظم کابل و شریک بزرگ قتل عام شهریان کابل) می باشد که هیچگاهی و وی اطرافیان او حاضر به اعتراف و عذرخواهی نیستند  و تکرار آن جنایات را هم به کسی وعده نمی دهند.


چرا با بی حوصله گی؟

 صرفاٌ عناصر معاملات پشت پرده ، اعضای آن حزب که در هر چهره ، از لنگی سیاه و چپن رهبرانه مذهبی گرفته تا نکتایی پوشان که لنگی سیاه و سرمه را هر روزه در بکس های خود ( برای روز مبادا) دارند و منتظر لحظه ایی اند تا دوباره تغیر چهره دهند. تعداد دیگر هم با بی حوصله گی انتظار ورود این شخص را به کابل دارند تا « هیچ »  بودنش را ، مانند رهبران دیگر جهادی، در برابر سیاست های پشت پرده غرب و ناتو ، اخصاٌ انگلیس و امریکا، نشان داده در کنجی و در قصری مرمرینی زنده گی شاهانه خواهد کرد وبا موتر شیشه سیاه به هر جلسه ، عروسی و ختنه سوری برود و یا از عروسی های مطابق شریعت اسلامی؟ بدون موزیک استقبال کند.


و بالاخره چرا بی اعتنایی؟

سیاسیون و اهل نظر بدین باوراند که آقای حکمتیار ممکن آخرین چهره خریده شده و مهره سیاست های پس پرده غرب و پاکستان باشد که تا بحال خود را به مانند ببر کاغذی یک فیگور قدرت نظامی  و سیاسی جلوه داده است ولی در اصل جز تعداد « کندک های محافظتی» خودش چیزی دیگری را در اختیار ندارد. بدین معنی که افسانه « نام رستم به از رستم » حکمتیار دیگر ختم شده است.
مرتبط به آمدن حکتیار به کابل نباید چند نکته مهم را از نظر دور داشت:
سیاست انگلیس در تبانی با دستگاه آی اس آس پاکستان نقش تعین کننده و تضمین کننده را در آمدن حکمتیار به کابل و سمت دهی سیاست های کنونی دولت و اخصاٌ ارزش های قانون اساسی به سوی یک سیاست خطرناک خشن در برابر ملت و خواست های ملت بازی خواهد نمود. با آمدن حکمتیار به کابل شکل گیری خطرناک یک ایتلاف مثلث تندروان اسلامی - حلقات زبان و قوم پرست در داخل نظام و تعداد مجتمع های سیاسی و احزاب سیاسی ـ آخرین بقایای حلقات جاسوسی استخبارات غرب  و پاکستان و ارتجاع عرب زنگ یک دیکتاتوری زیر پرده را به صدا خواهد آورد. از آنجایی که حکمتیار و حزبش ، در تبانی با استخبارات پاکستان در تقریباٌ ۵۰ سال در سازماندهی و یا شراکت در کودتا ها دست بالا داشته است، اکنون این خطر در شرایط پیچیده کشور و دولت لرزان و مریض آن دارد بزرگ تر می شود.
جالب نیست که لاف های حکومات فرانسه و روسیه در جلوگیری از کشیدن نام حکمتیار از لست سیاه ملل متحد خشک و بی مزه از آب برآمد. بیانیه نماینده  دولت کار کشته شاهی انگلستان پیرامون برآمدن نام حکمتیار از آن لست ، قبل ازتصمیم شورای امنیت ملل متحد ، بیان یک سیاست قـوی و ماهرانه انگلیس را در آمدن حکمتیار به کابل مدلل می سازد. باید به یک مساٌله دیگرهم باید پیش بین بود که همه گروه های در ظاهر جدا شده از حزب اسلامی حکمتیار به احتمال قوی دو باره زیر چتر «  رهبر شان »  آی اس آس پاکستان، انگلیس و ارتجاع عرب متحد خواهند شد.
برد سیاسی حکمتیار در این پروسه جدید در آن است که او با این معامله ، ناتوانی خود را در برابر طالبان و داعش روپوش گذاشت و خود و یک حلقه نه چندان بزرگ سیاسی- نظامی خود را بزرگ تر و اثربخش از آنچه نشان داد که هست ، به اصطلاح بمانند یک قمارباز زیرک « درصافش چال کلان رفت.»

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۰۶۰۲