تدابیـر نجـات افغانستان 

داکتر آرین

 

بیست و پنج سال اخیر دوره تاریکی در تاریخ جهان و سال های پر از وحشت و دهشت برای جهانیان بوده، تشنج و تهاجم کشورها را تهدید می نمود ترس، وحشت، بیم و هراس چهره زندگانی عادی مردم را در اکثریت کشورهای دنیا دگرگون ساخته بود. از یک طرف بنیادگرایی و تروریزم بنام اسلام کشورها را یکی پی دیگر به آتش و خون می کشیدند و از جانب دیگر سیاست مدارانی در کشورهای مختلف سالوسانه با کشیدن نقاب « حقوق بشر و دموکراسی»  بر چهره، زیر نام دموکراسی و حقوق بشر جنایات را انجام می دادند که اعمال تبه کاران المان نازی در برابر آن رنگ می باخت. فریاد خلق های جهان به گوشی نمی رسید و پیشنهادات کشورهای صلح دوست را بیهوده و بی معنا می خواندند، چنین تصور می شد از طرف یک حلقه جنگ طلب و روانی، که خواستارحاکمیت مطلق بالای تمام جهان هستند آخرین تصمیم و تدارکات قاطع برای به آتش کشیدن جهان و نابودی بشریت گرفته شده است.

تهاجم قدرت های بزرگ به بهانه های مختلف در یوگوسلاویا، افغانستان، عراق ، لیبیا، سوریه و یمن اسناد غیرقابل انکار بر محکومیت سیاست های نادرست، در رابطه به لشکر کشی ها و  مداخلات نظامی  است که هزاران کشته و زخمی به جا گذاشته و تا هنوز کسی رقم درستی آنرا نمی داند، در جهان شرایطی به وجود آمده بود و هنوز هم ادامه دارد که اگر روزی خبر حوادث اسفناک و به خاک و خون کشیدن ها را نشنوی باید آنروز را جز استثناها  دانست و جشن گرفت. بهار عربی و کودتا در اوکرایین  جهان را در مجموع نا امن نموده و دامنه این بی امنی ها هر روز وسعت بیشترپیدا می کرد.

حملات ۱۱ سپتامبر در امریکا، بمب گذاری های ۱۱ مارچ در مادرید، گروگان گیری ها در تیاتر ماسکو و مکتب شهربسلان در قفقاز روسیه، حملات تروریستی در لندن، فرانسه، بلجیم، جرمنی، آسترلیا، کانادا و ایالات متحده امریکا و وقوع صدها انفجار و انتحار در افغانستان، عراق، سوریه و لبیا  و رشد تروریزم در کشورهای جهان سوم - آسیا و افریقا، در نیم قرن اخیر در تاریخ جهان سابقه ندارد، این جنایات تاریخی و باور نکردنی پرده از چهره ریاکارانی برداشته است که توانسته بودند سال ها مردم را زیر نام دین اسلام  و مذاهب مختلف بازی داده، اصلیت خویش را پنهان و قرآن را دام  فریب مردم سازند.

عفریته ای پست و زشت دیگری که در این دوره سیاه کشورها و مردم جهان با آن مواجه بودند دولت های ضد مردمی و پر از فساد و زمامداران مزدور، فروخته شده و خاین به دولت و مردم بود، در این دولت ها جرم، جنایات سازمان یافته، قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه و انسان، فساد گسترده، بی مسوولیتی، وطن فروشی، نبود حاکمیت و استقلال سیاسی، ظلم و ستم بی پایان بالای مردم، غارت بیت المال و عضویت در سازمان های جاسوسی کشورهای خارجی از جمله خصوصیات و افتخارات روسای جمهور و ارکان دولتی شان محسوب می شد، که یکی از این دولت های پیش قدم در این دوره و به این صفات رژیم های تروریستی و بنیاد گرا و پر از فساد افغانستان است که شب و روز مصروف جنایت و خیانت می باشند، اما جنایت بارتر و خیانت بارتر این است که تمام این جنایات بشری زیر نام دین و « دولت اسلامی» در افغانستان، برای بدنامی دین و مسخره ساختن اسلام صورت می گیرد.

فاجعه عظیمی ضد بشری دیگر - تروریزم که در نوع خویش بی مانند است جهان را تهدید می نمود و در این « بازار قیامت »  آتشی درجهان برپا شده بود که امید و آرزوهای صلح خواهی و عدالت طلبی، آرامش و امنیت در شعله های سوزان آن می سوخت و جهان را یک جنگ تباه کن جهانی تهدید می کرد. هرچند که گرفتن تصمیم جهت آغاز نبرد با تروریزم، جلوگیری از فاجعه و پایان این غوغای بزرگ بعید به نظر می رسید، اما وجدان جامعه بشری به ویژه مردم امریکا  تشنج، تروریزم و مداخله را با رای و اراده خویش محکوم نموده و رییس جمهور ایالات متحده امریکا آقای دونالد ترامپ این امر را به انجام رسانید.

با آنکه نگرانی های فراوان وجود دارد و تلاش های رنگارنگ  دشمنان صلح و امنیت در جهان از آغاز مبارزات انتخاباتی آقای ترامپ، حتا لحظه هم قطع نشده است و می خواهند نیات خوب را بد جلوه بدهند، افترا و تهمت می بندند، ولی آنچه که مسلم است ورق در تاریخ جهان برگشته و سخنان رییس جمهور امریکا آقای ترامپ مبنی بر مبارزه قاطعانه با تروریزم، پاک کاری و « محو کامل آن از روی زمین»، همچنان توقف « صدور دموکراسی » از امریکا به کشور های جهان، کاهش تشنج، شناخت اصل حاکمیت ملی کشورها، ساختن دنیایی با امن تر، معقول تر، عادلانه تر و شگوفاتر، آغاز اقداماتی است که تمام بشریت مترقی و دموکرات از آن استقبال نموده و با پیروزی دولت جدید در امریکا جهانیان خود و کشورهای خویش را مصوون احساس می کنند.

 

اما اینکه: ورق در تاریخ جهان برگشته به افغانستان چه ارتباط دارد؟

باور نگارنده این است که :ارتباط مستقیم دارد، یعنی در افغانستان بخت « دولت وحدت ملی» برگشته است و یا ساده تر بگویم، گلیم دولت وحدت ملی، بنیاد گرایی و تروریزم جم می شود. چرا؟ به خاطری که: بیست و پنج سال است افغانستان را برای مردم « جهنم » ساخته اند، بعد از این که  قدرت سیاسی را صلح آمیز از دولت شهید داکتر نجیب الله بنیاد گرایان تسلیم شدند یک روز هم در افغانستان جنگ خاموش نبوده، تجاوز با مال و منال مردم، کشتار دسته جمعی، غارت بیت المال، همکاری با تروریزم، سازمان دادن انتحارها و انفجارها، فساد گسترده و ثروتمند شدن غیر قابل باور و اتوماتیک، اندوختن سرمایه از هیچ تا به پنجصد میلیون دالر و هزار میلیون دالر و به هزاران جنایت و خیانت دیگر که مردم افغانستان شاهد آن اند و دولت های افغانستان با انجام این اعمالی ضد انسانی حکم محکومیت خود را به دست خویش صحه گذاشته اند، اگر تا به حال مجرمین به محاکمه کشانده نشده اند و به کیفر نرسیده اند مردم افغانستان می ترسیدند، زیرا نمی خواستند گرفتار توطیه و سزای مرگ شوند ورنه از ابتدا اعمال جنایتکارانه دولت های جهادی، طالبی و جهادی- طالبی « کرزی» و « غنی» محکوم و نفرین شده است و خوشبختانه که اسناد، مدارک، آمار و امثله به شکل کاملا مشخص، مستند و روشن مبنی بر فساد، چپاول، جنایت، شیادی و سواستفاده آنان از قدرت دولتی وجود دارد.

خلاصه اینکه: با توجه به رویدادهای نوین درامریکا و بررسی سیاست های نو، نگارنده منظرگاهی یک دولت واقعا دموکراتیک و مردمی را در آینده نه چندان دور در افغانستان می بینم، زیرا  ماهیت دولت کنونی را چور و چپاول جان و مال مردم افغانستان تشکیل می دهد و این ها همه مور و ملخ جهت دزدی و غارت افغانستان و کمک های جامعه بین المللی جمع شده اند، آرزوی این دولت ها هیچ وقت خدمت به مردم نبوده و هرگز به ترقی وطن و سعادت خلق مصمم نبوده اند، همین که  کمک های جامعه جهانی قطع و یا محدود شود و یا جامعه جهانی و امریکا از آنها گذارش مصارف میلیاردها دالر را بخواهند، که بعید هم نیست، در چنین شرایطی « تاج را از سر خویش برداشته » فرار را بر قرار ترجیع می دهند و وحشتناک تر برای آنان این است که: آنها خطر بازخواست و محکمه تودهای مردم را نیز درک می کنند، با جنایات، بی مسوولیتی ها، و خیانت های که صورت گرفته ثابت ساخته اند که لیاقت یک محکمه ملی و یا بین المللی را دارند.

با این وصف، اگر گاهی حادثه ای را پیش از وقوع آن احساس کرده باشید، فرار سران دولت افغانستان همانطور است، خطری جدی وجود دارد که دولت فعلی در یک معامله با تروریزم و وهابیت این وطن را برای آخرین بار فروخته و از کشور فرار نمایند.

هموطنان عزیز، نیروهای مترقی، احزاب سیاسی چپ میهن پرست و شخصیت های با اعتبار ملی و بین المللی در چنین شرایط بد و بحرانی چه باید کرد؟

آیا سکوت کرد؟ یا بی تفاوت و سیل بین بود؟ آیا غفلت کرد و غافل گیرشد؟ یا در پی چاره و یافتن راه های علمی، عملی و صلح آمیز و بدون خشونت آن برآمد؟

اما چطور؟

تدابیریکه برای نجات افغانستان گرفته شود قرار ذیل است:

- عملی نمودن «  طرح بخاطر رسیدن به صلح » که نگارنده بتاریخ ۲۴جنوری ۲۰۱۶ نوشته ام.

- آماده گی نیروهای چپ و مترقی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری. برای معلومات بیشتر به نوشته نگارنده:«  چپ بر روی امواج رای توده ها به قدرت بر می گردد » مراجعه شود.

- تسلیم مسالمت آمیز دولت به « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی».درمورد چگونگی و میکانیزم آن به نوشته ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶ ترسایی نگارنده زیر عنوان:« چپ بر روی امواج رای توده به قدرت بر می گردد.» مراجعه شود

 من باور کامل دارم که سیاستمداران افغانستان، عناصر مترقی و میهن پرست صلاحیت و فهم ساختار و تشکیل « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی » را دارند، اما بی جا نخواهد بود اگر چند کلمه در این مورد به عرض برسانم.

« شورای سیاسی احزاب چپ و مترقی » متشکل از تمام احزاب سیاسی صلح خواه، ترقی پسند، چپ و دموکرات افغنستان است است، که به مثابه یک نیروی یگانه و متشکل بسیج کننده تمام مردم افغانستان دریک « جبهه ملی » به خاطر پایان جنگ و اسقرار صلح، ترقی، دموکراسی و امنیت دایمی در افغانستان عمل می نماید، سازماندهی این شورا بدون شرکت فعال و همکاری مستقیم جزایر جدا شده از « حزب وطن»  غیر ممکن است، بر شالوده این باور تشکیل « شورا سیاسی احزاب » تنها و تنها در صورت اتخاد و همکاری همه جانبه نیروهای مترقی و میهن پرست امکان پذیر است. زمان و شرایط سیاسی برای تمام احزاب چپ بیدار باش و هوشیارباش می دهد که خود را برای مکلفیت و رسالت مقدس خویش نجات وطن و مقابله با دسایس و توطیه ها تجهیز کنید.

شرایط نوین در جهان به نفع وطن پرستان و نابودی تروریزم و بنیاد گرایی است، اما از آنجایی که ارتجاع و بنیاد گرایی«  سخت جان » اند و توطیه گر.تا به فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان که پیروزی حتمی از نیروهای مترقی و چپ است کدام تدابیر را در نظر گرفت:

- در صورت تشدید حملات تروریستی.

- درصورت فرار سران دولتی افغانستان و به وجود آمدن خلا قدرت.

 - در صورت وقوع حملات احتمالی بالای قوای خارجی و یا اتباع خارجی در افغانستان، این توطیه امکان دارد، زیرا دشمنان دولت جدید امریکا می خواهند وانمود کنند که سیاست خارجی دولت جدید علمی و عملی نبوده و آنرا بدنام نمایند، که آغاز «گدو ودی» ها را از توطیه علیه ستر جنرال عبدالرشید دوستم شروع نموده اند.

- در صورت تسلیمی و فروختن قدرت سیاسی به تروریستان و وهابیت.

  در وقوع تمام این حوادث شورای احزاب سیاسی و نیروهای چپ و مترقی، باید آماده گی کامل مبارزه با این شرایط ناگوار و ناآگاهانی را داشته باشند، تا یک بار دیگر مردم افغانستان چپاول نشده و توده های بی گناه و بی دفاع به خاک وخون کشیده نشود. اما چطور؟

نیروهای که امکانات بیشتر مادی و معنوی را داشته و درخور توانایی نبرد را جهت جلوگیری از این وقایع و حوادث ناگوار و ناآگاهانی و دفاع از وطن و مردم را دارند ، امکانات سترجنرال عبدالرشید دوستم معاون اول رییس جمهور و توانایی های شخصیت با اعتبار سیاسی و مذهبی افغانستان جناب سید منصور نادری است، همچنان متحدین دوران حاکمیت دموکراتیک (حزب وطن) و اعضای سابق حزب وطن می توانند نقش برازنده ای را در امر صلح و ثبات در کشور و دفاع از میهن و مردم داشته و به خاطر ساختن و سازماندهی « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی»  و « جبهه ملی »  به هدف اشتراک فعال در انتخابات ریاست جمهوری آینده و پیروزی مردم افغانستان  سهمگیری، کار و پیکار آنان دارای اهمیت بزرگ سیاسی می باشد.

گفتن این نکته ضروری است که: سرنوشت افغانستان و مردم آن مصرانه و پیگیرانه می خواهد که بی درنگ اختلافات فرعی را کنار بگذارید و به مبرم ترین و فوری ترین خواست جامعه و مردم ما پاسخ داده و تلاش نمایید، (بعد از نجات وطن تصفیه گله و گذاری ها)،  این عمل شجاعانه و میهن پرستانه نه انقلاب است و نه کودتاه، این حق مسلم و قانونی مردم افغانستان است تا در حالات بحران سیاسی عمومی و بحران امنیتی تدابیر جهت نجات افغانستان اتخاذ نموده و بسوی تامین صلح و امنیت و عدالت اجتماعی حرکت نمایند.

 به این ترتیب، تشکیل«  شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی» و به دنبال آن اساسگذاری« جبهه ملی» متشکل از تمام نیروهای خواستار صلح، امنیت و ترقی افغانستان در داخل و خارج کشور وظیفه تاریخی تمام میهن پرستان راستین، شجاع و فداکار است که هرچه زود تر تلاش، سعی و کوشش خود را در این راه پر افتخار بخاطر نجات وطن و مردم آن بکار اندازند.

سوال آخر که خواننده گان گرامی به آن می اندیشند این است که از کجا شروع کرد و کدام شخصیت و کدام حزب رشته ابتکار را بدست بگیرد؟

هرکی پا کج می گذارد  خون دل ما می خوریم

شیـشـه  نـامــوس عـالــم در بـغــل داریــم  مـا

از آنجایی که تثبیت، تحکیم، پیاده نمودن و عملی ساختن این طرح در شرایط حساس و بغرنجی ملی و بین المللی و موقعیت فعلی افغانستان کار آسان و ساده نیست، به این سبب دو شخصیت سیاسی و شناخته شده ملی را پیشنهاد می نمایم در داخل افغانستان شخصیت شجاع،مدبر، سیاستمداربی بدیل که در زنده گی سیاسی خویش همیشه شکوهمندانه درخشیده است، عضوبیروی سیاسی« حزب وطن - منظورحزب دوران حاکمیت دموکراتیک است»  محترم ظهور رزمجو  و در خارج از افغانستان شخصیت با اعتبار سیاسی، با تدبیر و دانشمند عضوکمیته مرکزی « حزب وطن» - منظور حزب دوران حاکمیت دموکراتیک است ـ  محترم دوکتور حبیب منگل.

امید است که ظهور رزمجو گرانقدر و دوکتورحبیب منگل گرامی نگارنده را ببخشند، زیرا نظر آنان را در مورد این پیشنهاد قبلا خواستار نشده ام. و برای این که وطن پرستان سرگردان رهبری جهت سازمان دادن و رهبری « شورای احزاب سیاسی چپ و مترقی »  نشوند و هرچه زود تر در این راه گام برداشته شود این پیشنهاد را اریه کردم.

درگریبان غوطه خوردم رستم از آشوب دهر

کشـتی ام مـی بـرد طـوفان لـنگـرم آمـد بـیـاد.

به توفیق و یاری جهاندار جان آفرین

برای معلومات بیشتر در مورد به نوشته نگارنده لطفا مراجعه نمایید که به تاریخ ۲ ماه سپتامبر۲۰۱۶ تحت عنوان« پیروزی ترامپ و آینده افغانستان » نگاشته ام.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۷ـ ۲۹۰۱