نامه  سرگشاده میکیس تیودوراکیس به مردم اروپا

 

 

 

میکیس تیودوراکیس آهنگسازبزرگ، نویسنده  برازنده  وسیاستمدار سرشناس یونان چنان که ویژه اوست، همیش در باره رخداد های بزرگ اروپا و جهان با پخش نامه و پیام دیدگاه هایش را پخش کرده است. وی با نشر پیامی از بم ریزی ناتو بر یوگوسلاویا  انتقاد نموده و ربودن اوچلان رهبری سیاسی کردها ی ترکیه را نکوهش کرد. در ضدیت با اداره جورج بوش ، اشغال عراق ، جنگ در کوسوا، زیرپانمودن حق مردم  فلسطین... نیز پیامهای بنشر سپرد.  تیودوراکیس باری در سال ۱۹۸۴ نوشت :

« ... امروز که بشریت در نتیجه سیاست های تجاوزگرانه یک دوره بحرانی را از سر می گذراند ، هنر باید همراه با مردمان جهان از چیزی دفاع کند که برای بشر دردنیا ارجمند ترین ارزش هاست.  یعنی از صلح ، که شرط اصلی هنر آفرینی موفقیت آمیرهم است .وظیفه هرهنرمند صادق است تا در این پیکار بخاطر این ایدال انسانی شرکت جوید.»

تیودوراکیس در فبروری ۲۰۱۲ نامه سرگشاده ای عنوانی مردم اروپا نشر کرده  و در آن تصویر روشن و واقعبینانه  از وضع موجود ،ریشه و دلیل های بحران در یونان را ترسیم نمود. بحران یونان و عملکرد سیاستمداران  خودفروخته و ضد مردمی آن شباهت های زیادی با برخورد سیاست مداران افغانستان دارد. اینک نامه را برای خواننده گان ارجمند بامداد پیشکش میداریم.        بــامــداد

 

« من امروز ۸۷ ساله ام و چندان محتمل نیست که دیگر شاهد نجات میهن دوست داشتنی ام باشم . ولی با وجدانی آرام چشم از جهان فرو خواهم بست، زیرا تا آخرین دم به انجام وظایف خود در برابر ارمانهای آزادی و عدالت ادامه خواهم داد.
توطیه ای جهانی برای ویران کردن میهن من در کاراست که به پایان خود نزدیک می شود. این توطیه در سال ۱۹۷۵ آغاز شد. هدف از بین بردن فرهنگ نوین یونان بود، بعد به تحریف تاریخ نوین و هویت ملی ما روی آوردند و اینک می خواهند با بیکاری، گرسنگی و فقر به زندگی جسمانی ما پایان دهند. اگر خلق یونان یکجا بپا نخیزد این تهدید جدی است. درهمین دهسال آینده. آنچه از ما باقی خواهد ماند خاطره ای خواهد بود، خاطره ای از تمدن ما و نبرد ما برای آزادی .
تا سال ۲۰۰۹ اقتصاد مسله ای جدی نداشت. زخم های بزرگی که بر پیکراقتصاد ما وارد می آمد هزینه انبوه و نامتناسبی بود که برای خرید ابزار جنگ و پرداخت رشوه به سیاست و اقتصاد ما تحمیل می شد. ولی مسوول وارد آمدن این هر دو زخم بر پیکر اقتصاد ما خارجی ها هم بودند. مثلا المانی ها، فرانسوی ها، انگلیس ها که با فروش ابزار جنگ به یونان میلیاردها یورو از ثروت ملی ما را نصیب خود می کردند و سود می بردند. این خونی که بی وقفه از تن اقتصاد ما می رفت ما را به زانو در آورد، اجازه پیشرفت را از ما گرفت و ملت های بیگانه را ثروتمند کرد. مسله رشوه خواری نیز همین گونه بود. بعنوان مثال بگویم : کنسرن زیمنس آلمان یک بخش ویژه برای پرداخت رشوه به یونانی های با نفوذی درست کرده بود که از طریق آنها بتواند تولیدات خود را در بازار یونان عرضه کند . در این میان خلق یونان قربانی همدستی راهزنانه المانی ها و یونانی هایی بود که با پول این مردم کیسه خود را پر می کردند.
کاملا روشن است که این دو زخم بزرگ می توانست بوجود نیاید اگر آن عناصر فاسد رشوه گیر و رشوه پرداز موفق به بلعیدن رهبری دوحزب یونانی صاحب قدرت و هوادار آمریکا نمی شدند، و اینها مجبور نبودند برای پنهان کردن مسیر ثروت های ناپدید شده در صندوق کشورهای بیگانه ( پولی که حاصل کار مردم یونان بود)، راه نجات را در گرفتن وام هایی چنان سنگین ببینند که بدهی دولتی به ۳۰۰ میلیارد دلار برسد که ۱۳۰ در صد از در آمد ناخالص ملی یونان است.
با این تقلب، روسای موسسات خارجی ، دوبار سود می بردند. نخست با فروش اسلحه و تولیدات خود بعد از طریق بهره ای که برای وام هایی که به دولت می دادند، نه به مردم. زیرا همانطور که می دانیم در هر دو مورد قربانی اصلی مردم بودند. برای قانع کردن شما فقط یک نمونه را ذکر می کنم . اندره اس پاپا اندریو در سال ۱۹۸۶ از یک کشور بزرگ اروپایی یک میلیارد دلار اعتبار گرفت. بهره ای که برای این اعتبار پرداخت شد ۵۴ میلیارد دلار بود ، که سرانجام در سال ۲۰۱۰ پرداخت گردید….
در انتخابات سال ۲۰۰۹حزب سوسیال دموکرات پاسوک ۴۴ در صد از آراء را بدست آورد. طبق نظرخواهی های امروز فقط ۶ در صد به آن رای خواهند داد.
آقای پاپاندریو( رهبر حزب سوسیال دموکرات یونان) می توانست با گرفتن وام از بانک های خارجی با ۵ درصد بهره معمولی با بحران اقتصادی مقابله کند. اگر او این کار را می کرد یونان هیچ مسئله ای نداشت، حتی برعکس ما می توانستیم سطح زندگی خود را بالاتر هم ببریم، چون ما در آن زمان رونق اقتصادی داشتیم .
ولی آقای پاپاندریو توطیه خود را از تابستان ۲۰۰۹ علیه یونان آغاز کرده بود. او محرمانه با استرواس کان ملاقات کرده و قرار گذاشته بود یونان را زیراستیلای صندوق بین المللی پول در آورد. این اطلاعات را رییس سابق صندوق بین المللی خود منتشر کرده است.
ولی برای آن که ما بتوانیم به آنجا برسیم میبایستی وضع اقتصادی کشور ما غیر از آنچه بود نشان داده می شد تا بانک های خارجی از ترس بهره اعتبار را برای ما بالا ببرند تا جایی که ما قادر به پرداخت آن نباشیم. کسر بودجه دولت از ۲،۹ در صد با جعل ارقام مصنوعا به ۱۵درصد افزایش داده شد. به دلیل این اقدام تبهکارانه دادستان ۲۰ روز پیش آقای پاپاندریو و پِپونیس وزیر اقتصاد را برای رسیدگی به این امر تحویل مقامات قضایی داد.
کارزار سیستماتیک آقای پاپاندروئو و وزرای اقتصاد کشورهای اروپایی ۵ ماه بطول انجامید و آنها در این مدت تلاش می کردند ثابت کنند که یونان مانند کشتی تایتانیک در آستانه غرق شدن است، یونان فاسد است، یونانی ها تنبل و ناتوان هستند و نمی توانند به نیازهای کشور پاسخ دهند. با هر توضیحی که اینها می دادند میزان بهره ها بالاتر می رفت تا جایی که ما دیگر قادر به دریافت اعتبار نباشیم و وقتی ما تحت استیلای صندوق بین المللی و بانک اروپا قرار گرفتیم چنین بنظر آید که آنها برای نجات ما حاضر شده اند به ما قرض بدهند. در حالی که در واقع این آغاز مرگ ماست.
در ماه می ۲۰۱۰فقط یک وزیر قرارداد  بدنام مهلت قانونی را که بمعنی تسلیم مطلق ما به طلبکاران بود امضاء کرد. طبق قانون یونان وقتی چنین قرارداد مهمی مطرح است باید سه پنجم از نمایندگان پارلمان زیر قرارداد را یک یک امضا کنند. این مهلت قانونی و نیز « تروییکا » یعنی نمایندگان سه گانه صندوق بین المللی پول، اتحادیه اروپا و بانک مرکزی اروپا، که امروز عملا برما حکومت می کنند، طبق قوانین یونان و قوانین اروپا غیر قانونی هستند.
اگر تعداد پلکانی که ما برای رسیدن به مرتبه مرگ باید بپیماییم بیست باشد ، ما از آن زمان تا کنون بیش ازنیمی از پله ها را پشت سر نهاده ایم . تجسم کنید که ما با این مهلت قانونی استقلال ملی و ثروت ملی خود را در اختیار خارجی ها می گذاریم. یعنی بندر ها، فرودگاهها،شبکه جاده ها و راهها، شبکه برق، آبرسانی، ثروتهای زیر زمینی و زیر دریایی و غیره و غیره و حتی آثار باستانی خود مانند آکروپولیس، دلفین، المپیا و غیره چون ما حرفی را که باید بزنیم نزده ایم.
تولید خوابید، بیکاری به ۱۸ درصد رسید. ۸۰ هزار مغازه تعطیل شد،هزاران کارگاه و صدها کارخانه کارخود را متوقف کردند. رویهم رفته ۴۳۲ هزار موسسه دست از کار کشیده اند. دهها هزار دانشمند جوان کشوری را که روزبروز به ظلمت قرون وسطی بیشتر نزدیک می شود ترک می کنند. هزاران شهروند که در گذشته زندگی مرفه ای داشته اند امروز باید خوراک خود را در میان زباله ها بجویند و در کنار خیابان بخوابند.
گاه اینطور تصور می شود که ما به برکت کمک های سخاوتندانه طلبکاران خود، بانک های اروپایی و صندوق بین المللی پول زنده هستیم. ولی در واقع هر بسته پول چند میلیاردی که به حساب یونان گذاشته می شود تا دینار آخر به همانجایی باز می گردد که از آن آمده بود ولی ما باید بهره غیر قابل تحمل آنرا بپردازیم. و چون ضرورت حکم می کند که دولت برپا بماند، بیمارستانها و مدارس بکار ادامه دهند، گروه سه گانه از طبقات متوسط و پایین تر از آن می خواهد که مالیاتهای بیش از حد سنگین بپردازند، و خود گرسنگی بخورند. ما با یک دوران گرسنگی عمومی در آغاز دوران اشغال یونان توسط المان در سال ۱۹۴۱ روبرو بوده ایم با ۳۰۰ هزار تلفات طی فقط ۶ ماه. هیولای گرسنگی آن زمان امروز باز به سرزمین اندوهگین ما، که آماجگاه افتراهاست ، باز می گردد .
هرگاه در نظر آوریم که اشغال خاک ما توسط المانی ها به قیمت جان یک میلیون یونانی و ویرانی میهن ما تمام شد، چگونه می توانیم تهدید خانم میرکل راتحمل کنیم که می خواهد یک عاولهیتهر ( لقب حکمران نازی ها) جدید برما تحمیل کند، ولی این بار با کراوات.
برای آن که نشان دهم یونان چه سرزمین ثروتمندی است و یونانی چه انسان سخت کوش و آگاهی است( آگاه بر آزادی خود و عشق به میهن) به سالهای ۱۹۴۱ تا اکتوبر ۱۹۴۴ اشاره می کنم.
هنگامی که اس اس های هیتلری و گرسنگی یک میلیون شهروند یونانی را از پای در آوردند و میهن ما را تعمدا و با نقشه ویران کردند، تولیدات کشاورزی و طلای موجود در بانکهای ما را ربودند، یونانی ها برای نجات خود از گرسنگی جنبش ملی همبستگی را پدید آوردند و یک ارتش چریکی صد هزار نفری برپا کردند، که جلوی بیست لشکر المانی را گرفتند.
همزمان با آن، یونانی ها در پرتو سخت کوشی خود ، نه تنها خود را زنده نگه داشتند، بلکه برغم شرائط تحمیلی اشغال هنر نوین یونانی را پدید آوردند بویژه در عرصه ادبیات و موسیقی. یونان راه از خودگذشتگی برای آزادی و ادامه حیات را انتخاب کرد.
در آنزمان هم بی دلیل برما تاختند و پاسخ ما همبسته گی و ایستاده گی بود و ما زنده ماندیم. امروز هم همان کار را می کنیم و مطمنیم که پیروزی نهایی از آن خلق یونان خواهد بود. من که هنوز هم دوست مردم المان هستم ودر آینده نیز خواهم بود، من که ستایشگر نقش بزرگی هستم که آنها در عرصه دانش، فلسفه و هنر، بویژه هنر موسیقی، ایفا کردند....

 

 

 

 
من امروز که روز ۱۲ فبروری است تصمیم گرفتم در تظاهرات شرکت کنم، همراه با مانولیس گلزوس قهرمان ملی یونان، مردی که نشان صلیب شکسته هیتلری را از آکروپولیس فروکشید، و با این کار نمادین نه تنها آغاز پیکار یونانیان بلکه آغاز نبرد اروپا با هیتلر را اعلام کرد. با حضورصدها هزار تن از شهروندان یونان خیابانها و میدانهای شهرها ی ما مملو از جمعیت خواهد شد، مردمی که خشم خود را نسبت به دولت و تروییکا ( هیئت سه گانه ) نشان خواهند داد.
دیروز نخست وزیر بانکدار یونان در نطق خود خطاب به مردم یونان گفت « ما تقریبا به نقطه صفر رسیده ایم. » چه کسانی بودند آنها که ما را طی دوسال به نقطه صفر رساندند؟ همان ها که نمایندگان مجلس را امروز هم با همان شیوه های قبلی تهدید می کنند که باید مهلت جدید را که از مهلت نخستین بد تر است بپذیرند، آنها که جایشان در زندان است، آنها ما را به نقطه صفر رساندند.                                                                                                         چرا؟ چون صندوق بین المللی پول و گروه اروپا این دستور را صادر کرده اند و ما را تهدید می کنند که اگر حرف شنوایی نداشته باشیم ما را بورشکستگی خواهد کشاند…اینجا نمایشنامه پوچی را بنمایش گذاشته اند. تمام آن محافلی که از ما نفرت دارند ( خارجی و یونانی) و تنها مسوول این وضع غم انگیز هستند، آنها این کشور را به اینجا کشانده اند، آنها تهدید می کنند و زیر فشار می گذارند تا بتوانند به اعمال ویرانگر خود ادامه دهند و ما را به زیر صفر بکشانند تا جائی که بکلی نیست شویم.
یونانی ها، در طی قرون، از بلایای بمراتب سخت تر جان بدر برده اند. یونانی ها را وقتی به پله ماقبل آخر مرگ بکشانند، نه تنها جان بدرمی برند بلکه خود را از نو می سازند.
در این لحظه من تمام نیروی خود را در راه اتحاد پویای خلق یونان بکار می برم. می کوشم ثابت کنم که صندوق بین المللی و تروییکا خیابانهای یک طرفه نیستند. راه حل دیگرهم هست. و آن این که ما باید مسیر حرکت ملی را بکلی تغییر دهیم و برای همکاری اقتصادی کنسرسیوم هایی ایجاد کنیم که با شرائط عادلانه ، بما کمک کنند تا از ثروت ملی خود بهره ور گردیم، برای این کارباید روی بسوی روسیه بیاوریم.
اما در باره اروپا باید به خرید وسایل جنگی از آلمان و فرانسه پایان دهیم. همچنین باید تمام امکانات را بکار گیریم تا المان خساراتی را که در اثر جنگ برما تحمیل کرده و با ربح آن می تواند به ۵۰۰ میلیارد یورو بالغ گردد، بما بپردازد.
یگانه قدرتی که بتواند این تغییرات انقلابی را عملی کند، قدرت مردم یونان است که متحد با هم به جبهه وسیع مقاومت و همبستگی بپیوندد تا تروییکا  را از یونان تار و مار کنند.همزمان با آن باید تمام اقدامات غیر قانونی آنها ( اعتبارات، بدهی ها، بهره ها، خرید اموال ملی) از اعتبار ساقط گردد. همدستان یونانی آنها که در ذهن خلق یونان خاین شناخته شده اند ، باید مجازات گردند.
من خود را ، بتمام ، وقف این هدف( وحدت خلق در یک جبهه) کرده ام و اطمینان دارم که سرانجام حق با من خواهد بود. من سلاح در دست با اشغالگران هیتلری جنگیده ام . دخمه های مخوف گشتاپو را شناخته ام . المانها مرا محکوم به مرگ کردند و معجزه وار نجات یافتم . ۱۹۶۷ نخستین گروه مقاومت در برابر حکومت سرهنگان را سازمان دادم. در شرایط غیرقانونی مبارزه کرده ام . دستگیر شدم و «  قصابخانه » پولیس خونتا  را از سر گذراندم . سرانجام باز جان بدر بردم .
امروز ۸۷ ساله ام و چندان محتمل نیست که دیگر شاهد نجات میهن دوست داشتنی ام باشم . ولی با وجدانی آرام چشم از جهان فرو خواهم بست ، زیرا تا آخرین دم به انجام وظایف خود در برابر ارمانهای آزادی و عدالت ادامه خواهم داد .»