باید وحدت کنیم


یاسین بیدار

اوضاع نارام و نا بسامان وطن قبل از همه نیروها و حلقه های روشنفکر افغانستان را قطع نظر از اینکه در کجای دنیا ساکن اند می طلبد تا دست به دست هم داده در راه نجات کشور از حالت تاثر آور کنونی دست به کار شوند. خواست امروز در واقع صدای سهمگین و هیبتناک مادر وطن است که ما نند شلاق بر شانه های فعالان و اثر گذاران سیاسی ما نواخته می شود و همه را برای همکاری و تساند دعوت می نماید.

۲۵ سال قبل وقتی حاکمیت حزب وطن سقوط نمود و حزب وطن با ۲۰۰ هزار عضو در سراسر جهان متلاشی و متواری شد اوضاع آشفته وطن همه را واداشت تا بخاطر نجات وطن در هر کجایی که بودند بلا فاصله دوباره دست به کار شوند و در صورت ممکن حزبی یا جریانی را راه اندازی کنند تا مگر بتوانند بخشی از نارامی های روانی و دلواپسی های شان را مدا وا نمایند. این تلاش های بسیار شریفانه و وطنپرستانه تا حال به چندین تجمع منتج شده است.

عمق و پهنای بحران کشور به آن حدی است که این حلقات به تتنهایی حتی امکان دیدن کامل آنرا ندارند چه رسد به حل آن به این سبب در طی یکنیم دهه سپری شده مساله راه اندازی یک جریان بزرگترپیوسته مطرح بوده است واقداماتی هم از مدت ها به اینطرف در داخل و خارج کشور راه افتیده است. اما در هر گامی که بر داشته ایم و یا خواسته ایم برداریم و هر تلاشی که انجام داده ایم حرکت ما نه به پیش که به عقب بوده است و از هر تلاش ما ناکامی و درد سر های ناخواسته بجا مانده است.

هر بار با همان مشکل بر میخوریم که بار ها برخورده ایم. تجربه یک وحدت عملی را در سال ۲۰۰۸ در اروپا انجام دادیم. چهار حزب راجستر شده مدت های طولانی به مذاکره و مباحثه نشستند و بعدا هم اجلاس بزرگ ۵۰۰ نفری را که از سراسر دنیا روشنفکران آمده بودند در شهر ایندهوون کشور هالند دعوت نمودند. اما بخاطر آنکه عده ای غیر واقع بین و یا خود بزرگ بین که هدف شان از اجماع بزرگتر کرسی بزرگتر برای خود شان بود „است" تمام آن همه تلاش هارا بر هم زدند و به ناکامی مواجه ساختند. چون شکل گیری اجماع را بسودخود ندیدند. این تجربه تلخ را بعدا در "حزب واحد" از سر گذشتاندیم و از آغاز تا انجامش را دیدیم و تجربه کردیم و بیاد داریم که چگونه حاصل تلاش و زحمت صد ها عضو و فعال سیاسی ما اختطاف گردید.

وقت آن فرا رسیده است که باید از خود پرسید که جریانات "ترقیخواه" افغانی در کجا ایستاده مانده اند؟ و چرا پس از شکست حاکمیت خود , در بیست سال اخیر پیوسته بن بست ها و شکست ها را از سر می گذراند.؟ حلقات "چپ" افغانی بمثابه پر عده ترین و با تجربه ترین فعالان سیاسی افغانی چرا نمی توانند روی پای خود بایستند؟ از یکدهه بدینسو فعالان "چپ" افغانی مصممانه تلاش شباروزی بخرچ داده اند تا یک جریان وسیع و محکم سیاسی را راه اندازی کنند اما از هیچ گوشه صدای دلنوازی به گوش نمی رسد.؟ مشکل ما در کجا است؟ چرا ما اینقدر بیچاره شده ایم.؟

این پرسشها با بسیار سر سختی در تمام مجامع و محافل و نشست های ما مطرح میگردد اما مثل آنکه ما ارائه پاسخ درست به این پرسش ها را به کدام آینده نا معلوم موکول کرده ایم , و یا اینکه ما اصلا به این پرسش ها پاسخ منطقی ارائه کرده نمیتوانیم بهمین سبب از پرداختن به آن طفره می رویم.

روحیه گریز از انتقاد سبب شده است که ما اصلا از گفتمان بگریزیم و این نیاز جدی و اساسی لحظه کنونی را به یک آینده نا معلوم موکول کنیم. این تنها نیست, اقدامات روز مره ما نیز با شرایط کنونی ما مطابقت نمی کند. در اقدامات ما این واقعیت کمتر انعکاس می یابد که ما آن حزب "بزرگ" دیروز نیستیم , اینکه ما دیگر حزب حاکم نیستیم و اینکه تعداد اعضای سابق حزب که امروز در حلقات تازه تشکیل شده متشکل نشده اند بمراتب بیشتر از آنانی اند که تشکلات تازه را بوجود آورده اند. این حقیقت که ما یک جریان شکست خورده ای هستیم که در ۷۰ کشور متواری شده ایم. و این حقیقت که در واقع همه چیز را از سر می آغازیم. ما حق نداریم از خود چیزی فراتر از آنچه هستیم افاده بدهیم. مردم اعمال ما را بر رسی میکنند و ما در واقع در برابر چشم مردم که خیلی ها موثر تر از هر کمره تلویزیون کار میکند عمل میکنیم.
آنچه از این تمهید مختصر نتیجه می شود این است که این احزاب و حلقات بر روی درک های متفاوت از زندگی و سیاست بوجود آمده اند به این سبب هرکدام به زبان جداگانه و غیر قابل فهم برای دیگران سخن گفته ایم و میگوییم و اینکه گرفتاری ذهنی هر یک از ما این است که از هویت خود یا بی خبریم و یا دیگران را بی خبر گذاشته ایم.

به این سبب الزاما باید :
الف) قبل از برداشتن گام اول لازم است و این نه برای جدایی است بلکه برای این است که هویت خود را بی هیچ ابهامی برای خود و برای دیگران روشن نماییم و پیش از آنکه گامی برای اتحاد و ایتللاف و هر شکل و هر نوع همکاری دیگر برداریم و برای خود و برای دیگران روشن کنیم که جهان را چگونه می بینیم و چه میخواهیم تا همگان با چشم و دست باز در کنار صفحه شطرنج سیاست بنشینیم.

ب) در حالیکه هنوز بر سر آنچه میخواهیم دید روشنی و یا لا اقل سخن روشنی نداریم و برای اینکه هویت مان را برای خود و برای دیگران روشنتر کنیم لازم داریم که پیش از همه خود مان بر سر آنچه میخواهیم به گفتگو بنشینیم و به طرح های مشترکی برسیم. و با دید باز و واقعگرایانه ببینیم که ما در کجا و در چه وضعی قرار داریم. تجربه نشان داد که گرد هم آمدن جمعی نا سازگار و نا پایدار که کار شان سر نگرفته به آخر می رسد به درد لحظه کنونی نمی خورند. در چنین اوضاعی باید دست از خیالبافی ها برداریم و در ایجاد یک اجتماع واقعی گام های واقعبینانه برداریم.

طوریکه دیده شد قسمت اعظم تجمعات و حلقات ساخته شده امروزی ریشه در افتخارات و انتقادات از دیروز دارد و تکیه گاه های شان را دید گاه ی دیروز از زندگی و سیاست تشکیل میدهد. فکر ترقیخواه دیروزی ما در واقع ریشه در بنیاد های فکری قرن نزده و اوایل قرن بیستم داشت که تجربه عملی قرن بیستم عدم کار آیی انرا در سراسر جهان بخصوص در کشور ما به اثبات رسانید. دیگر آن نسخه های قرن نزدهم و اوایل قرن بیستم درد های قرن بیست و یکم را مداوا کرده نمی تواند. دلبستن به آن خود و دیگران را فریب دادن است. بنابران ایجاب میکند که با جرات و رسما با آن وداع کرد.

سوالیکه بیست سال قبل باید مطرح میگردید امروز سر بلند میکند و آن اینکه ما اصلا به کدام سو می رویم؟ اینکه از کجا امده ایم همه با تفصیل میدانند اما اینکه به کجا می رویم کمتر کسی پاسخی دارد و کمتر کسی به آن پرداخته است. این پرسش بنیادی یک پرسش متمم دیگرنیز باخود دارد که بحیث پیشوند باید مطرح گردد و آن اینکه چرا و چگونه به اینجا رسیدیم؟ گرچه تاجائیکه دیده میشود در بسی موارد از مطرح شدن سوال متمم طفره رفته میشود اما پرسش با سماجت تمام خود را بر ما تحمیل میکند.

حالا ما در واقع باید دو سوال را پاسخ بگوئیم. اول اینکه چگونه بدینجا رسیدیم؟ دوم اینکه از اینجا کجا می رویم.؟ در پاسخ به سوال اول , ما به بر رسی همه جانبه دیروز نیاز داریم. باید تمام مولفه های دیروز را روشن و آفتابی کنیم و ببینیم دلیل شکست ما در چه بوده است. شکست دیروز صرفا سیاسی نبود . نظام فکری و نظام کاری ما هردو معضله داشت. بهمین سبب متلاشی شد. و دوم اینکه در تحت اوضاع نا بسامان و فوق العاده مایوس کننده فعلی کشور , اوضاع شدیدا خطر ناک منطقوی و بین المللی چشم انداز جریانات "ترقیخواه“ „چپ" ما به کدام سو خواهد بود. و قبل از آن این سوال را با ید مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهیم که جریان "ترقیخواه" یعنی کدام جریان؟ و اینکه در اطراف کدام اندیشه های رهنما باید بسیج شد؟ وغیره . به این سوال ها هرکس مطابق درک و ذوق خویش پاسخ ارائه نموده اند.

ما در حزب متحد ملی افغانستان به این سوال ها با دقت و به تفصیل پرداخته ایم و دید گاه های خود را بدون کم و کاست و بدون پیرایه و پرداز بیان داشته ایم وبخود می بالیم که ما با طرح ها و دیدگاه های روشن و مشخص روی صحنه گام گذاشتیم. این مسایل اندیشه ای و ارزشی را بخاطر آن مطرح می نماییم و باید مطرح نماییم که پارتنر های ما در پروسه وحدت بدانند که بدون گفتمان صمیمانه و رفیقانه و نتیجه گیری های روشن و بدون خدشه نمی توان "حزب واحد" ساخت. میتوان ا تحاد کرد , میتواند ایتلاف کرد اما نمی توان "حزب واحد“ شد.

گفتیم خواست زمان و صدای مادر وطن ما را بسوی یکی شدن ها می کشاند. اما خواست زمان و صدای مادر وطن هر گز بمعنی تطبیق بر نامه های نا پخته و ناسنجیده , خود محوری و تحمیل اراده یک گروه یا حلقه کوچک تحت نام "وحدت"بر یک اجتماع بزرگ نمی باشد. خواست زمان این است که اقدامات سیاسی با دیگر الزامات اجتماعی وقت و زمان مطابقت و همنوائی داشته باشد. باید با تحمل و برده باری بدون شتاب و عجله بی مورد قدم به قدم و ارام آرام صفوف وطنپرستان را آرایش داد و در این راه باید همه را بدون استثنا در نظر گرفت. به خواست ها و انتقادات دیگران گوش فرا داد. از دیگران آموخت. باید به این حقیقت تن داد که ما یکی از رهروان هستیم که تعداد از ما بهتران در صفوف و اطراف ما کم نیستند.

احزاب و سازمانهای نوبنیاد که هنوز از لحاظ فکری صاحب هویت نشده اند و توده های مردم همه را بنام حزبی های دیروز میشناسند و بااندیشه های جدید شان کمتر آشنائی دارند, حتی خود این حلقات هم درک روشن از آنچه میخواهند وآنچه موعظه میکنند ندارند. آنچه هم دارند بخاطر اهداف بلند پروازانه تشکیلاتی در بعضی موارد معروض به زیر پا شدن است. و چه بسا که افکار واندیشه ها که سنگ پایه های احزاب و سازمانها و ساختار های سیاسی واجتماعی را می سازند, بخاطر تمایلات و اهداف تشکیلاتی, بخصوص در اروپا که همه فعالین سیاسی مانند مرغان پریده , خود را تابع کسی و یا چیزی نمیدانند , بدون خم ابرو زیر پا قرار میگیرند. در بسا حالات ارزش ها و ضد ارزش ها به ساده گی جا عوض میکنند.

تعهد روشنفکرانه برای دسترسی به آرمان معین , اصل انکار ناپذیر و گریز ناپذیر در فعالیت های سیاسی پنداشته می شود. اما متاسفانه در طی دو دهه اخیر در فعالیت های سیاسی – تشکیلاتی ما دیده شد که در بسا موارد رابطه ها نه بر بنیاد تعهدات که بر بنیاد داد و گرفت ها ( مصلحت ها , جور آمد ها) شکل میگیرند . از آنجا ئیکه داد وگرفت ها معمولا مقطعی صورت میگیرند پایدار باقی نمی مانند. به همان منوالی که بوجود می ایند به همان منوال هم از بین می روند. و این مبارزه روشنفکرانه ما را از محتوا تهی میکند.

نکته قابل ذکر که فعالان سیاسی ما در طیف وسیع از نظر دور انداخته اند و فعالیت سیاسی را در تشکیل خلاصه میکنند , تمرکز و توجه به تحقیق وپژوهش و شکافتن مسایل مبرم سیاسی- اجتماعی ست. آنچه یک فعال سیاسی را در شرایط کنونی, که ساختار های سیاسی تازه سر بلند میکنند, بیشتر از منزلت تشکیلاتی , اثر گذار می سازد و بحیث فعال سیاسی زنده نگه میدارد, کمیت وکیفیت کار تحقیقی سیاسی, فکری و اندیشه ای میباشد. روشنائی بخشیدن به زوایای تاریک مسایل سیاسی , تیوریک و اندیشه وی, تنویر کردن اذهان عامه و فعالان سیاسی, بخودی خود کاریست قابل اهمیت و ستایش و ماندگار. با روی آوردن به تحقیق و پژوهش ,ما میتوانیم بسیاری از معضلات کنونی جریانات سیاسی مان را حل کنیم.

فراتر از آن نیازجدی به شکستاندن حصار سیاسی „حزبی دیروز" و باز کردن راه در میان مردم حس می شود.ساختار هاییکه در طی دو دهه سپری شده روی کار آمده است همه واقعا از همان اعضای حزب وطن ( حزبی های دیروز) بوده اند. " حزبی های دیروز" تا حال موفق نشده اند که خود را با مردم خلط کنند و در ساختار های جدید مردم غیر حزبی های دیروز را جذب نمایند. این حالت عمدتا نتیجه موضع گیری ها وبرخورد های افراطی و اورتودوکس „ حزبی های دیروز" بوده است که مردم غیر حزبی از آن رم میکنند.

باید جوش خوردن با مردم , فرا گرفتن از مردم وتنویر کردن مردم ومهمتر از همه کشاندن پای مردم به تشکلات و ساختار های تازه شکل گرفته سیاسی را فرا گرفت. و این مهمترین و دشوار ترین بخش کار و فعالیت یک حزب سیاسی بخصوص نهاد های تازه تشکیل شده از چکیده های حزب وطن دیروز را تشکیل میدهد. برای این منظور کار وسیع و دوامدار تنویری و تبلیغی نیاز است. عام ساختن اندیشه ها و افکار سیاسی و جلب توجه مردم به آن, کاریست بس دشوار و زمان گیر. برای انجام چنین رسالت به افراد متعهد, با وقف , مبتکر وصاحب فهم و فراست سیاسی نیاز است.

بامداد ـ  دیدگاه ـ ۵/ ۱۶ـ ۲۷۰۸