برگردان- محمد عارف عرفان

 

نویسنده کتاب: (  D.R Goyal ) دهلی1984

 

ژورنالیست ، نویسنده ، استاد وفعال سیاسی

 

(بخش چهارم)

لندن ، مورخ – دسمبر 2012

فصلدهم- ببرک کارمل

آغازمبارزات سیاسی :

 

جهانی را که ببرک کارمل درآن چشمان سیاسی خود را گشود،عبارت ازپایان جنگ دوم جهانی بود. جاده یی که درآن تغییرات،نسبت به هرزمان دیگردرسراسرتاریخ بشریت ازسرعت وشتاب بیشتر برخورداربود. درآن هنگام یعنی سال های اخیرتحصیلش درمکتب ، صدای مَهیب انفجارشهرهای "هیروشیما "و"ناگاساکی " جاپان که ویرانی های فراوانی را ازخود به جاگذاشت شنیده شد.

هرگاه جهان با توجه به پتانسیل ویرانی های سلاح های جدید "اتمی " مورد تأدیب قرارداده نمی شد به این سطح هوشیاری دست نمی یافت. اما درین راستا انکشافات مثبتی نیزایجاد گردید. اتحاد شوروی با مقاومت سرسختانه دربرابریورش فاشیسم،قدرت وفلسفۀ بقأ وحیات خود را به اثبات رساند.قدرت های بزرگ امپریالیستی دراروپا مانندانگلستان،فرانسه،جرمنی،اسپانیا،پورتگال وبلجیم که برای قرن ها جهان را تحت سیطره داشتند، درهم کوبیده شده وفروریختند.

 

برای بارنخست "پایه های گِلی"هیولای امپریالیستی به نمایش گذاشته شد ومرکزثقل امپریالیسم جهانی ازاروپایی غربی به ایالات متحده آمریکا تغییرمکان یافت. مردمان تحت استعمارکه به خاطر استقلال می رزمیدند ، برای آخرین یورش آماده میشدند.

 

در همسایه گی کشورافغانستان درشرق،مذاکرات در خصوص انتقال قدرت از بریتانیا دردستان مردمان هند به راه افتید. درغرب افغانستان درکشورایران،حزب توده ایران تحت رهبری دکترمصدق(3*) برای تغییروانتقال نظام ازطرزشاهی به نظام دموکراسی می رزمید. با توجه به روابط ومناسبات عنعنوی ،این تغییرات درجوارافغانستان، تاثیرات عمیقی را برای بیداری سیاسی مردم افغانستان به جاگذاشت. آزادی هند ازتاثیرات بزرگی برخورداربود: احتمال الغای خط تاریــخی   "دیورند" که به شکل غیرعادلانه بالای افغان ها تحمیل شده بود،به وجودآمد.تجزیۀ هند،جرأت وروحیۀ وطنپرستانه افغانها راکه سالهای متمادی درمبارزه درچهار چوب تشکلی به نام"خدایی خدمت گار"،تحت رهبری "خان عبدالغفارخان" هویت یافته بودند،مکدرساخته بود.همۀ این انکشافات درمکتب امانی جایی که ببرک کارمل درآن سال ها درآنجا متعلم مکتب بود،به گفتمان کشانیده میشد.

 

کارمل همچنان برای مناظره وگفتمان بسیارفعال بود. وی خودش را درفعالیت های سیاسی ،مطرح نمی ساخت. تنها گروپ های "مناظره" دراطراف او توسعه می یافتند.چون دولت بالای او مظنون شده بود،لذا کارمل پس ازین که ازشمولیت درفاکولتۀ حقوق دردانشگاه کابل، محروم شده بود با هوشیاری برخوردمینمود.چون آنجا یک مرکز فعال سیاسی بود. لذا روی این ملحوظ ،کارمل آرزو داشت تا درآن دایره جایی پیداکند. بنابراین دلایل،حکومت تلاش نمود تاجلوشمولیت اورا دراین مرکزبگیرد؛ زیرابدیل دیگری وجود نداشت. کارمل به حیث محصل ساینس دردانشگاه شامل شد . اما به عوض این که توجه خویش را دررشته های "فزیک،کمیا وبیولوژی"مبذول دارد، فشارهای معینی را بالای مقامات برای تغییرافکارشان وارد نموده وسرانجام درسال (1950)موفق شد تا درفاکولتۀ حقوق وعلوم سیاسی شامل شود.

 

بعد ازآن کارمل به سرعت دردایرۀ فعالیت های سیاسی ،غوطه ورشد. دراپریل (1950) وی "انجمن محصلین "(انجمن محصلین دانشگاه کابل)را اساس گذاشت.البته مرام این انجمن عبارت ازترویج افکارروشنگرانه درمیان روشنفکران بود.این انجمن ایده واندیشه های دموکراسی،آزادی وملت سازی را براساس برابری قومی ، ازطریق کنفرانس هاوفعالیت های فرهنگی،گسترش میداد.تقاضاها برای رفورم های اجتماعی ،اداری،اقتصادی وفرهنگی مطرح ساخته شده والغای محدودیت های"آزادی بیان "و"مطبوعات" به حیث موضوعات اساسی ودرخوراعتبار، مطالبه شد.

 

مغزوذهنی که مقارن سال های (1950) درحوزۀ سیاست داخل شد،تحت نفوذ وتأثیرتلاش های قهرمانانۀ" شاه امان الله" درجهت تلاش هایش برای مدرنیزه ساختن افغانستان،( ازطریق "فاروق جان تلگرافی ") ومبارزات بزرگ مردمان هند تحت رهبری" گاندی" و"نهرو" ،(ازطریق عبد الغفارخان ) واندیشه های سوسیالیستی (ازطریق مبارزات داکترمصدق ،علیه سلطنت درایران)(*4) و پیروزی های شکوهمند اتحاد شوروی برای درهم شکستن یورش مرگبارفاشیسم هیتلری ،قرارگرفت.

 

درین شکی نیست که کارمل وسیعآ ازاقدامات" شاه امان الله" برای خدمت درراه وطن،استقبال مینمود.

 

جوشش اجزاء متعدد اختلافات نژادی وزبانی میان مردمان کشوروایجاد یکپارچه گی وامحای بیعدالتی به شمول لغو خط دیورند که بوسیله قدرت های بزرگ امپریالیستی برافغانستان تحمیل گردید،توسعۀ تعلیم وتربیه،رهائی زنان ،بهبود زنده گی دهاقین کشوروبالاترازهمه ایجاد دولت وجامعۀ مدرن جایی که آزادی بیان ومطبوعات درآن بشگفد،همه آرزوها واهدافی بودندکه افکارکارمل راتسخیرکردند.

 

طوری که قبلآ متذکرشدیم ، به ویژه درروشنی بیان افرادی که کارمل را می شناختند، کارمل دردرجۀ اول یک "آموزگار"بود . وی نجات کشورومردمان آن را درروشنائی توسعۀ تعلیم وتربیه وبیداری سیاسی جستجومی نمود.لذا فعالیت های عمدۀ انجمن درهمین راستا متمرکزشده بود. سلطنت دروجود انجمن بُوی خطر را احساس نموده ودرنومبر (1950 ) با غیرقانونی خواندن آن - بعد ازده ماه تأسیس اش - به عمر،آن پایان بخشید.

 

کارمل با ناترسی نسبت به این حکم سرکوبگرانه ،فعالیت های سیاسی خویش را درمیان محصلین وروشنفکران درساختارگروپ های کوچک درابتدا درشکل عنعنوی آن وسپس به روش هایی که منجربه تأسیس یک حزب سیاسی شد، ،ادامه داد. وی همچنان با شخصیت های معروف سیاسی همچون غلام محمد غبار،عبدالرحمان محمودی،فیض محمد انگار،عبد الحی حبیبی،عبد الروف بینوا ودیگران که برای حقوق دموکراتیک وآزادی بیان واجتماعات می رزمیدند، به تماس شد.

 

کارمل همچنان به حامی سرسخت جنبش پشتونستان که تحت رهبری خان عبدالغفارخان فعالیت داشت مبدل شد. وی عمیقآتحت تاثیرسخنرانی های "باچاخان"قرارگرفته واز"مهاتماگاندی"و"جواهرلعل نهرو"پیوسته تمجید بعمل می آورد.

 

چون جنبش پشتونستان به وسیله ظاهرشاه تهدید نمی شد،لذا کارمل این را به حیث بهترین "وسیله نقلیه " برای فعال ساختن،یاران دانشگاهی خویش به کاربست .آنها با حرارت تمام درمتینگ ها ومراسم برگزاری جشن پشتونستان وسیعآ شرکت میجستند.

 

"باچاخان"همچنان تحت تاثیرصداقت ،وطنپرستی،بی ریائی،وسخنرانی های بحث انگیزکارمل قرارمیگرفت وتاهمین روزنسبت به ببرک کارمل ،محبت واحترام بزرگ خودراحفظ نموده است.

 

حوزۀ سیاست درسالهای(1952-1953)،درآستانۀ گشایش دورهشتم پارلمان کشورنهایت داغ شده بود.

 

درپارلمان قبلی به تعداد (20) عضو،دارای افکار رادیکال بودند.شاه ومشاورین اش مشاهده نمودندکه ازآن جمله حتی یک تن،درانتخابات جدید برنگشتند. تمام اسباب نیرنگ ودسیسه به کاررفته بود تا مردم را برحذردارند که به نفع کاندیدان مورد نظرشان رأی دهند. رهبران دموکرات که برعلیه سلطنت به تشکیل "اپوزیسیون "مبادرت نمودند،اعلان داشتندکه انتخابات برای مردم یک انتخابات تقلبی بود:مداخله حکومت درجریان انتخابات محکوم شد وراه اندازی تظاهرات،سازماندهی گردید.اما تظاهرات به حمایت نیروی نظامی سرکوب ونشرمجلات وروزنامه ها مانند"وطن"،ندای خلق"،و"انگار" متوقف ساخته شده وچندین رهبرسیاسی دستگیرشدند.کارمل جمع کثیری ازمحصلین رابرای راه اندازی تظاهرات وتقاضای رهایی رهبران مذکورفراخواند.

 

آن تظاهرات نقش پراهمیتی را برای بازگویی حکایات "ببرک کارمل" ایفا مینماید؛ زیرا همین تظاهرات بود که ببرک کارمل را درخط مقدم جبهۀ سیاست قرارداد. طوری که تجمع محصلین زمانی که درنزدیک دروازۀ قصرسلطنت رسید،به وسیلۀ گارد مسلح متوقف ساخته شد.برای تظاهرکننده گان گفته شد که" پادشاه "آماده است تا تقاضاهای تظاهرکننده گان را مورد استماع قراردهد؛اما برای تمامی جمیعت تظاهرکننده گان اجازه دخول درقصرداده نخواهدشد. آنها باید تعداد محدودی ازهیئت نماینده گان خویش را برای ملاقات" شاه " بفرستند. هیچ یکی از محصلین به استثنای" کارمل" حاضرنشدتا وارد قصرشده ودرحضور جناب اعلیحضرت قرارگیرد: ازکارمل تقاضا شد تا تنهابرود. قوماندن گارد به نام "امان الله وردک " برای محصلین گفت که حالاناوقت شام است وشما به خانه های خودبرگردید.

 

برای آنها همچنان وعده داده شدکه رهبرایشان کارمل،روزآینده ازنتایج این گفتمان برای شان گزارش خواهد داد.این وعده تنها یک پوشش بود.فقط لحظه یی که تظاهرات پراگنده شد،آنها کارمل را دستگیرنمودند. وی درداخل موترتا فرداصبح حبس شد وتا این که به زندان کشانده شده وبرای مدت "چهارنیم" سال درآنجا باقی ماند. بعد ازتوقیف کارمل درزندان ،حکومت به تاکتیک های محیلانه جدید خویش مبادرت جست تا جنبش دموکراسی را متلاشی نماید ."ویش زلمیان "یکی ازاحزاب مهم  سازمان یافته بود.رهبران اصلی آن به نام های" قاضی بهرالدین "ومحمد زی" درزندان کشانیده شده ودیگران به شیوۀ تطمیع،اغواگردیدند.این دسیسه با مؤفقیت انجام شد ،چنانچه برخی ازسران حلقۀ دوم به دام افتیده ووظایف دولتی را پذیرفتند. "نورمحمد تره کی"وعبد الروف بینوا" به ترتیب به حیث اتشه های مطبوعاتی درسفارت های افغانستان درآمریکا ودهلی جدید فرستاده شدند."غلام حسن صافی"به حیث قنسل پشاورتقرریافت ودرین میان چند تن دیگرنیزشامل بودند.اما این که این رهبران دسیسه حکومت رادرک نکردند ویا این که فریب خوردند،واضح نیست ؛ اما به هرصورت حکومت  درسرکوب این جنبش پیروزشد.

 

اما برای کارمل این حبس از بسیاری جهات ،بسیارمفید واقع شد.مهمترین عنصر این دستاورد عبارت ازتامین ارتباط با" میراکبرخیبر"بودکه درجومناسبات مفید رفیقانه وانقلابی،جوانه زد. خیبر به حیث استاد دراکادمی نظامی وپولیس ایفای وظیفه مینمود. اما بنا براین که دریک اجتماع افسران،برخلاف سیستم سلطنتی سخن گفته بود، دستگیر وبه زندان افگنده شد." خیبر" از معلومات وسیعی راجع به جنبش مردمان هند برخورداربوده واز جملۀ هواداران "گاندی"وباچاخان "بود. وی اهمیت کارسیاسی درمیان اردو را درک مینمود.هردو،معلومات وداشته های علمی شان را با هم درمیان گذاشته ودرعین زمان پلانی را برای انجام کارهای سیاسی دراردوبه حیث فعالیت های عام سیاسی درنظرگرفتند. مشق وتمرین وفعالیت های مختصراجباری نظامی، میتوانست بنیادهای جدیدی را برای ایجاد شرایط لازم کارسیاسی ،مانند دانشگاه فراهم سازد .

 

کارمل هم چنان ازین موقع برای مطالعات بیشترآیندۀخویش سودجست. وی قبلآ زبان "آلمانی " را درمکتب آموخته بود. درزندان ،او،آموزش زبان انگلیسی را فراگرفته وبا مهارت به  آن نایل شد.آموزش زبان انگلیسی راه های جدید مطالعه را برای اوگشود واو به خواندن کتاب های "جواهرلعل نهرو "همت گذاشت .کارمل درزمان متعلمی خویش به خوانش کتاب های مارکس ولنین که به زبان فارسی ترجمه شده بود می پرداخت.

 

نبشته های" نهرو"،کارمل را مساعدت نمود تااندیشه های مارکسیستی را برطبق تحلیل های اجتماعی درشرایط ویژۀ افغانستان برگزیند.هرآن چه که شاید درنظریات مارکسیستی هندی"جواهرلعل نهرو" نیزتبلورمی یافت، اما کارمل جوان، وی را بسیارمناسب والهام بخش یافت. تا امروز، کارمل به رهبر مردمان هند "جواهرلعل نهرو" به حیث "رهیاب "مهم وبرجستۀخلق های سابق تحت استعمارنگاه مینماید.شاید روی همین دلیل برخی گروه های مارکسیستی درافغانستان،کارمل را به حیث "رفورمیست"ودارایی افکاربورژوازی مطرح نموده باشند.

 

بعد ازرهایی اززندان،کارمل مطالعات خویش را دردانشگاه حقوق از سرگرفت ومتعاقبآ خیلی زود،

 

برنامۀ عروسی خویش را راه اندازی وبرای امرارحیات خویش  به کارهای تفسیروترجمه پرداخت.

 

درسال (1962)،حکومت درصدد شد تا با ایالات متحده آمریکا ،یک موافقتنامه اقتصادی را در رابطه به ساختمان" بند" وادی هلمند به امضارساند.اتحادیۀ محصلین یک "میتینگ "را جهت         اعتراض برضد این توافق نامه سازماندهی نمود وکارمل سخنران اصلی این متینگ بود .وی یک سخنرانی طولانی را درجهت افشای پالیسی های امپریالیستی ایالت متحده آمریکا وسایرکشورهای غربی ارائیه نمودکه حضاررا ،افسون خود ساخت .

 

پروفیسور"غوث الدین" رسام ،درین مورد می فرماید: "بعد ازین سخنرانی شهریان کابل درک نمودند که علاوه از"میرغلام محمدغبار" و"عبدالرحمان محمودی" ،اینجا یک انقلابی جوان دیگری نیزبه نام" ببرک کارمل" وجود دارد.

 

دیگرمردمان درکابل نیزخاطرات خویش رابه یاد آورده اظهارمیدارند که بعد ازهمان سخنرانی ،یک اعلان کوچک که کارمل میخواست تا درجای مشخصی سخنرانی نماید،کافی بود تاهزاران نفر رادرآن جا گِرد آورد. لاجرم همین مردم به هوادران وی مبدل شدند.

 

 

 

 

 

پایان بخش چهارم-ادامه دارد

 

***

 

 

 

*(3)-درین مبحث ممکن قصد نویسنده دوران حکومت دکتر مصدق فقید باشد اما اشتبهآ درمتن ،از دکتر مصدق شخصیت ملی گرا،سیاست مدار ،دولتمرد وصدر اعظم سابق ایران به حیث رهبرحزب توده ایران ،یاد آوری صورت گرفته است .درحالیکه دکتر مصدق هیچگونه پیوند سازمانی وتشکیلاتی با حزب توده ایران نداشت .اما ازروابط دوستانه با حزب توده ایران برخورداربود. باید اذعان داشت که بهترین دوران شگوفائی مبارزات سیاسی حزب توده ایران ،دردوران حکومت دکترمصدق،شکل گرفت .اما درآن هنگام فقید نورالدین کیانوری ،رهبری حزب توده ایران را بدوش داشت. (برگردان)

 

*(4)طوریکه درپراگراف فوق تذکار یافته است ،ناشر افکار سوسیالیستی درجامعه آنوقت ایران ،حزب توده ایران بود،نه جناب دکترمصدق .(برگردان)