عربستان سعودی:« دیپلوماسی دفترچه چک »

 

فرمایشات نظامی عربستان تنها به ایالات متحده از مرز ۹۰ میلیارد دلار گذشته اند. خریدهایش از فرانسه نیز به میزان چشم گیری افزایش یافته است. اما این سیاستی که اسلحه فروشان غربی را خوشحال میکند.

 

« ما مطلقا قادر به شرکت در عملیات نظامی نیستیم. تنها کاری که ما می توانیم انجام بدهیم این است که چک ها را امضا کنیم.» ١  رییس سازمان استخبارات عربستان در دوران اشغال افغانستان توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی ( ۱۹۷۹-۱۹۸۹ ترسایی)، شاهزاده ترکی الفیصل، سهم کشورش در «جهاد» در افغانستان را این گونه تشریح میکرد. در آن روزها، و بر اساس معاهده کویینسی٢، عربستان سعودی پرداخت خرچ عملیات محرمانه ایالات متحده در سرزمین های « کمونیستی» از قبیل آنگولا و نیکاراگوا را بر عهده داشت. بدون اینکه سوالی بپرسد یا مشکلی داشته باشد.

در طی جنگ خلیج فارس (۱۹۹۰-۱۹۹۱ ترسایی)  تحت ریاست جمهوری جورج هربرت بوش، نیروهای سعودی در کنار ارتش امریکا – و یک ایتلاف بین المللی- برای اخراج نیروهای عراقی از کویت جنگیدند. بعدها وقتی جورج دبلیو بوش  که از روزهایی که در صنعت نفت در تکزاس کار می کرد با حاکمان سعودی روابط تنگاتنگی برقرار کرده بود، جای پدرش را گرفت، روابط صمیمانه با عربستان علیرغم حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ترسایی ادامه پیدا کرد. شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در ایالات متحده از ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۵ ترسایی ( و پسر وزیر قدرتمند دفاع )، لقب « بندر بوش»٣ گرفت. انتقادهای فراوان به خانواده سلطنتی  به خصوص به دلیل صدور افراطی گری سنی به گوشه و کنار جهان، و البته نقض مداوم حقوق بشر، عموما توسط مطبوعات و اعضای کنگره است که مطرح می شوند.

با به قدرت رسیدن باراک اوباما اما، از گرمی روابط کاسته شده است. سعودی ها در موقعیت های مختلفی با نزدیک شدن به کشورهایی مثل فرانسه، انگلستان، روسیه و به خصوص چین، تلاش کرده اند نشان بدهند که می توانند خود را از بند قیمومیت امریکا بیرون بیاورند. عربستان مرتب در جلسات «  جی٢٠ » و دیگر مجامع بین المللی شرکت می کند. « دیپلوماسی دفترچه چک» هم ظاهرا منافات خاصی با عملیات نظامی مستقیم و یا دخالت های گسترده در امور داخلی کشورهای همسایه ندارد، به خصوص وقتی هدف ریاض رقابت با نفوذ ایران یا تثبیت رهبری خود در جهان سنی باشد.

اعضای بانفوذ خانواده سلطنتی دیگر در نشان دادن نارضایی های خود از ایالات متحده یا در متهم ساختن اوباما به ضد و نقیض گویی، اگرنه به پیمان شکنی، درنگی به خرج نمی دهند. طومار شکایت های شان هم دراز است: توجه امریکا به خاور میانه را فدای علاقه اش به اسیا کرده؛ حسنی مبارک رییس جمهوری سابق مصر را رها کرده و ( لااقل اوایل کار) از بهارعربی پشتیبانی کرده؛ سال ۲۰۱۳ترسایی  با وجود اینکه بشار اسد از خط قرمز استفاده از سلاح های شیمیایی عبور کرده، از دخالت نظامی در سوریه خودداری کرده. و ازهمه مهمتر، چند دهه دشمنی و سیاست مهار ایران را به پایان رسانده، و با دشمن دیرینه پادشاهی به مذاکره نشسته است. بر همین اساس، قهرکردن ها و بدخوی های ریاض اخیرا چند برابر شده اند. مثلا بعد از اینکه با یک دوره لابی گری سنگین عربستان موفق به احراز کرسی موقت در شورای امنیت سازمان ملل گردید، نظر سلطان عوض شد و عربستان از عضویت خودداری کرد. یا شاهزاده سعود الفیصل، وزیر امور خارجه  به عنوان اعتراض به بی عملی سازمان ملل درقبال سوریه، سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل را لغو کرد.

به نتیجه رسیدن مذاکرات بین ایران و گروه ۵+۱ (۴) در دوم اپریل ۲۰۱۵ ترسایی اگرچه تا حد زیادی قابل پیش بینی بود، اما باز موجی از شوک به پادشاهی فرستاد. از پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹  این دو همسایه منطقه خلیج فارس با ورود به یک جنگ سرد واقعی به اهریمن نمایی متقابل یکدیگر پرداختند. تاریخچه رقابت بین دو کشور اما دیرینه تر از این هاست. بعد از خروج نیروهای بریتانیایی از منطقه در سال ۱۹۷۱ترسایی ثبات منطقه خاور میانه، لااقل در تیوری، طبق نص « دکترین نیکسون» بر استراتیژی « دو ستون »، یعنی ایران و عربستان سعودی، قرار گرفت. البته در واقعیت این شاه ایران بود که تا انقلاب ۱۹۷۹ ترسایی ژاندارم واقعی منطقه محسوب می شد. فقط او بود که از برخی امتیازهای ویژه بهره مند بود، از جمله امتیاز « چک سفید امضا »، که به او اجازه می داد به خرج ایالات متحده، و بدون هیچ گونه محدودیت یا کنترولی از سوی کنگره امریکا، هر مقدار تجهیزات نظامی که دلش می خواست را بخرد.

سران سعودی از این وحشت دارند که بهبودی اخیر روابط بین تهران و واشنگتن به ضرر آنها تمام خواهد شد. آنان بارها و بارها تقاضای « برابری استراتیژیک» با ایران، و دریافت ضمانت های امنیتی بیشتر را مطرح کرده اند. به محض اینکه پیمان با ایران منعقد شد، پرزیدنت اوباما بر « تعهد استوار» کشورش « به حفظ امنیت متحدان خود در خلیج فارس» تاکید کرد، و قول های خود برای مداخله « در صورت تجاوز خارجی » را تکرار کرد. او همچنین بدون اتلاف وقت شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، کویت، قطر و عمان) را به کمپ دیوید دعوت کرد تا به آنها اطمینان بدهد. ملک سلمان اما با خشم زیاد قهر کرد وبه کمپ دیوید نرفت. ملاقات با سلطان بالاخره در چهارم سپتامبر به وقوع پیوست، و در ازای تضمین های بیشتر، عربستان سعودی به آغوش تنها قدرتی که می تواند در برابر ایران از او دفاع کند بازگشت.

توضیح این بازگشت به عقلانیت را می توان از یک سو در پایین آمدن قیمت نفت از تابستان ۲۰۱۴ ترسایی جست، و از سوی دیگر در انباشته شدن سرخورده گی ها. و فراغت نسبی پادشاهی عربستان از قید ایالات متحده نیز می تواند توسط ثروت نفتی انباشته شده طی بیش از یک دهه بازار صعودی نفت توضیح داده شود. همانطوری که پرونده های افشا شده «سعودی لیکز» (SaudiLeaks) نشان میدهند ۵ ، پادشاهی سعودی تبدیل شده بود به قدرتی منطقه ای و مورد توجه بسیاری. دیپلماسی دفترچه چک پادشاهی نقش عربستان را به عنوان رهبر جهان سنی و خنثی کننده انقلاب عربی تثبیت کرد، و ترکیه و قطر نیز نقش پدرخوانده های « اخوان المسلمین» را بر عهده گرفتند. پس از کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی، در جون ۲۰۱۳ ترسایی عربستان بار اقتصاد مصر را بردوش گرفته است. طبق برآورد صندوق بین المللی پول، خرج این حمایت تا اکنون از مرز شش و نیم میلیارد دلار گذشته است.

به یمن رانت ناشی از نفت، رژیم عربستان به نظر می رسید توانسته باشد در دل منطقه ای پرآشوب آرامش اجتماعی خود را حفظ کند و تنش ها را خنثی کند. برقراری دولت رفاه در عربستان سعودی منجر به توزیع کمک های متعدد میان مردم گردید: ۱۳۰ میلیارد دلار در طی « بهار عربی»، ۲۹ میلیارد دلار در هنگام به تخت نشستن سلطان جدید، و مخارج دیگر، آنهم بدون غافل شدن از تعقیب پروژه های عمرانی عظیم شامل زیر ساخت ها ( بنادر، فرودگاه ها، جاده سازی، خطوط راه آهن، و غیره)، برنامه های گسترده در زمینه های آموزشی، مسکن سازی، و یا بهداشت، سرمایه گذاری در انرژی های تجدید پذیر، و کشاورزی با هدف متنوع ساختن اقتصاد کشور و کاستن از وابسته گی به نفت و واردات.

با این همه اما، برعکس، سیاست نفتی دولت پر ریسک ترین قمارش از آب درآمد. در حالی که استراتیژی سنتی عربستان سعودی مبتنی بر تثبیت بازار بود، جلسه ۲۷ نوامبر ۲۰۱۴ سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اوپک، شاهد یک چرخش تند در سیاست عربستان بود. قیمت نفت خام  که در طی ماه های پیش از آن تا حد بشکه ای ۱۱۵ دلار افزایش یافته بود، حال به سطح ۷۰ دلار رسیده بود. با این استدلال که بایستی با نفت شیست امریکا مقابله کرد، وزیر نفت سعودی، علی النعیمی، سیاست جنگ قیمت ها را پیشنهاد کرد: به جای بستن شیردهن های نفت، وی گفت بایستی بازار را اشباع کرد، چرا که اگر تولید کننده های نفت امریکایی از سرراه برداشته شوند، قیمت ها باز بالا خواهد رفت. این سیاست یک فایده بزرگ دیگر هم قرار بود داشته باشد، یعنی خفه کردن اقتصاد دشمن ایرانی. اما هیچ کدام از این اتفاقات نیافتاد. سقوط قیمت ها نه به افزایش تقاضا منجر شد، و نه به کنار کشیدن تولید کننده های نفت شیست امریکایی. از سوی دیگر گفت و گو های غرب با ایران نیز به شکل موفقیت آمیزی ادامه پیدا کرده اند، و جمهوری اسلامی تمام تلاشش را بر دستاوردهای اقتصادی لغوتحریم ها متمرکز کرده است.
همراه با سقوط قیمت نفت، ریاض باید هزینه های خود را کاهش دهد.

در اگست ۲۰۱۵ ترسایی قیمت نفت خام، در نتیجه فراوانی عرضه ونگرانی ها در مورد اقتصاد ‌چین، به زیر بشکه ای ۴۰ دلار سقوط کرد. این در حالی است که ریاض برای برقراری تعادل بودجه اش به نفت بشکه ای ۱۰۶ دلار نیازمند است. پس مجبور است هزینه هایش را کم کند. اما کدام ها را؟  لیست نیازها و ذینفع ها طولانی است: بر تعهداتی که در دوران نفت گران قیمت بر عهده گرفته شده بودند هزینه های گزاف نظامی هم اضافه شده اند – نتیجه وحشت ناشی از پیوستن مجدد ایران به جامعه جهانی. آیا ادامه خرید آرامش اجتماعی با پول همچنان ممکن خواهد بود؟

حل این مشکلات اکنون برعهده پادشاه تازه، آقای سلمان بن عبدالعزیز آل سعود ۷۹ ساله است، که جانشین برادرخوانده خود، عبدالله، شده که روز ۲۳ جنوری ۲۰۱۵ ترسایی در سن ۹۰ سالگی درگذشت. طبق معمول، « خادم الحرمین الشریفین»  جدید ( لقب رسمی وی این است) به سرعت اطمینان حاصل کرد که همه چیز طبق روند ترسیم شده توسط آن مرحوم ادامه بیابد. در عین حال اما او می خواهد به محافظه کارهایی که از اصلاحات سلف وی نگران شده بودند نیز اطمینان خاطر ببخشد. یکی از اولین تصمیم هایش این بود که رییس پلیس دینی موسوم به « کمیسیوون ترویج تقوا و پیشگیری از گناه » را که محافظه کاران بیش از حد بی جربزه اش می دانستند از کار برکنار کند. معاون وزیر آموزش و پرورش نیز، که بالاترین مقامی بود که توسط یک زن در دولت احراز شده بود، و انتصابش در سال ۲۰۰۹ ترسایی به عنوان نشانه ای از پیشرفت مورد ستایش قرار گرفته بود، به سرنوشت مشابهی دچار شد.

در این میان اما بحث انگیز ترین تصمیم حاکم جدید برهم زدن سلسله مراتب سیاسی بود. برای اولین بار در کشوری که به حکومت سالخورده ها عادت کرده است دو مرد از « نسل سوم »، از میان ده ها نوه ملک عبدالعزیز، به کرسی قدرت صعود کردند. وزیر داخله ، محمد بن نایف ۵۵ ساله که در مراسم تاجگذاری ملک سلمان به مقام ولیعهدی منصوب شد، جای کاکایش مقرن بن عبدالعزیز، یکی از آخرین بازمانده های « نسل دوم »، را گرفت که اکنون خود را از چرخه قدرت اخراج شده می یابد. وزیر دفاع، پسر سلطان، و رییس کابینه سلطنتی، محمد بن سلمان ۳۰ ساله نیز دومین مقام دراین سلسله جایگزینی ها را از آن خود کرده است. مقام اول مسوول مبارزه با تروریسم است، و دومی عهده دار نظارت بر امور اقتصادی و نظامی. این کودتای درون حکومتی نشانه محکمی از بازگشت قبیله « سدیری» است که مدتهاست ماشین اصلی حکومت، به ویژه وزارت خانه های دفاع و داخله را در کنترول خود داشته است. تحت رهبری عربستان، با کمک نه کشور سنی ( وپشتیبانی قدرت های غربی و سازمان ملل) ۶ ، جنگ یمن قرار بود موقعیتی فراهم آورد تا این مردان تازه به قدرت رسیده خودی نشان بدهند. اما هدف های اعلام شده، یعنی پایان دادن به شورش حوثی های تحت حمایت ایران، و به قدرت بازگرداندن رییس جمهور منتخب، عبد ربه منصور هادی، هنوز با عملی شدن فاصله زیادی دارند. و بالاتراز همه، میزان تلفات انسانی فاجعه آمیز بوده است: پنج هزار کشته، بیشتر از یک سوم آن غیر نظامیان.

می توان تصور کرد که این جنگ همچنان ادامه خواهد یافت، و بسیاری را در پایتخت های غربی خوشحال نگه خواهد داشت. سفارش های نظامی عربستان تنها به ایالات متحده از مرز ۹۰ میلیارد دلار گذشته اند .٧  خریدهایش از فرانسه نیز به میزان چشمگیری افزایش یافته است. اما این سیاستی که اسلحه فروشان غربی را خوشحال می کند در خود نظام، جایی که حاکم جدید و دو ولیعهدش حتا درون خانواده هم منتقدین فراوانی دارند، طرفداران فراوانی ندارد. فراخوان ها برای کناره گیری ملک سلمان – که گویا دچار بیماری آلزایمر است- و کنار گذاشتن ولیعهد هایش رو به افزایشند. حادثه مرگبار منا در نزدیکی مکه در طی مراسم حج، که در ۲۴ سپتامبر به کشته شدن بیش از دو هزار حاجی منجر شد، کمکی به بهتر شدن اوضاع نکرده است. به نظر میرسد این فاجعه، مرگ بارترین حادثه حج در تاریخ معاصر، شاهد دیگری شده باشد بر بی کفایتی زمامداران فعلی./ لوموند دیپلوماتیک

 

پا نویس ها:

١- استیو کُل، « جنگ ارواح: تاریخ محرمانه سیا، افغانستان و بن لادن، از تجاوز شوروی تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱. انتشارات پنگوین، نیویورک، ۲۰۰۴.

٢- امضا شده در ۱۴ فبروری ۱۹۴۵ ترسایی بر عرشه رزمناو «یو اس اس کویینسی» توسط سلطان عبدالعزیز ابن سعود و پرزیدنت فرانکلین روزولت، این معاهده حفاظت از پادشاهی سعودی در مقابل تمام تهدیدات خارجی را در ازای فراهم آوردن نیازمندی های انرژی آمریکا تضمین میکرد. این پیمان در سال ۲۰۰۵ ترسایی توسط جرج دبلیو بوش تمدید شد.

٣ ـ دیوید ب. اوتاوی، پیک پادشاه: شاهزاده بندر بن سلطان، و روابط درهم پیچیده امریکا با عربستان سعودی. انتشارات واکر و شرکا ، نیویورک، ۲۰۱۰.

۴-  پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل، شامل چین، ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا و روسیه، به علاوه المان.

۵-  مارک لینچ، « چگونه پرونده های افشا شده سعودی ممکن است واقعا اهمیت داشته باشند» واشنگتن پست، ۲۱ جون ۲۰۱۵

۶-  بحرین، مصر، امارات متحده عربی، اردن، کویت، مراکش، پاکستان، قطر، و سودان.

٧-  کریستوفر ام. بلانشار، «عربستان سعودی: پس زمینه و روابط با ایالات متحده» سرویس تحقیقات کنگره، واشنگتن دی سی، ۸ سپتامبر ۲۰۱۵، www.fas.org
Ibrahim WARDE

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۱۱۲