از تروریزم داعشی اینجا تا آنجا

ع. بصیر دهزاد

انفجارات و حملات تروریستی پاریس در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵  در تاریخ خونین اروپا بعد از جنگ دوم جهانی ثبت شد. جهان غرب به لرزه آمد ، محلات و بنا های  مشهور در جهان با سه رنگ بیرق فرانسه  چراغان شدند ،میلیون ها انسان با قلب های خونین شان  فوتو های شان را نیز به عنوان انزجار و نفرت در برابر تروریزم و همدردی با قربانیان پاریس سه رنگ ساختند. من فوتوهای هموطنان با قلب و با عاطفه ( خود قربانی تروریزم) خود را نیز در صفحات فیس بوک  دیدم که با تروریزم در فرانسه  عین احساس عاطفی و بشری خود را بیان نمودند. من هم خواستم یک باری دو فوتوی متفاوت خود را ، یکی با سه رنگ بیرق فرانسه و دیگرش با سه رنگ بیرق افغانستان به عنوان غم شریکی و انزجاز در برابر اعمال داعشیان بی رحم بگذارم . در برابر داعشیانی که نمی توان نام انسان را به چنین قساوت و خصلت حیوانی بالای شان گذاشت، آنانکه هفت هموطن من را نیز در هفته پیش گلو بریدند  و در میان دختر زیبا روی خورد سال را که هنوز باید یک طفل می بود و هنوز حق داشت تا از بازی طفلانه اش لذت میبرد، نیز سر بریدند. هر باری که به فوتوی این طفل معصوم دیدم بار بار جلو اشکم را نتوانستم بگیرم.

اکنون عین داعشی ، عین عمل قساوت و حیوانی اش را در پاریس انجام میدهد. این عمل بربری در پاریس باید جهان را تکان میداد که هنوز با گلو بریدن هفت هموطن من در کشوز قربانی تروریزم سازمان داده شده ، تو سط داعشیان فرستاده شده تکان نخورده بود و حتا آب از آب چندان تکان نخورده بود .

وقتی به تبارز احساسات مردم جهان  دیدم که همه در شهر ها جمع شدند و گل گذاشتند،  ولی در کشور من تظاهرات خیابانی صد هزار نفری دستگاه حکومت را لرزاند. یک حرکت بزرگ مدنی که بی پیشینه بود. تظاهر کننده گان با خواست های مدنی و عدالتمندانه کابل را به شور آوردند. همه انسان های وطن خواه و عدالت خواه گفتند که « ما بخاطر ابراز نفرت برتروریستان و تقبیح  این فاجعه  و عمل حیوانی در برابر هزاره های ما ، ما هم امروز هزاره هستیم.»

من خود را شریک غم هر دو، هموطن هزاره من و قربانیان پاریس  میدانم. ولی خواستم یکبار جلو اشک هایم را بگیرم و احساساتم را لحظه کنار گذارم و عقده گلو را فروبرم ، به چیزی دیگر بیاندیشم که چه باید کرد ، آیا می توانم  آرزو ها و آنچه ممکن و در توان است به توانایی دیگران گره زنم  و بگویم که :

واقعه فرانسه تکرار عین جنایات ضد انسان و انسانیت است که روزانه در افغانستان، عراق و سوریه واقع میگردند. در جای یزیدی ها را قتل عام می کنند و در جای دیگر هزاره هموطن مرا. در جای با سر های بریده شده فتبال می کنند و در وطن من سر اسران جنگی را با وحشت  غیر قابل تصور میبرند.

چه تفاوتی است بین این و آن جنایات؟

 خواست من این است که شعار های ضد تروریزم در فرانسه با اضافت افغانستان، عراق و سوریه یکجا گردند و نشان داده شود که این انسان و آن انسان هر دو مظلوم و قربانی تروریزم سازمان یافته  اند.

از ۵۰۰۰۰  داعشی که در عراق و سوریه می جنگند ، می کشند و سرمی برند و حتا یک دختر را به یک قطی سگرت تبادله می کنند، بیش از نصف آن خارجی ها و حدود ۲۴۰۰۰ آن از کشورهای مختلفه غربی اند که به مهارت های جنگی در آنجا ها جنگ می کنند.

فرانسه این عمل ترور را اقدام جنگی تلقی نمود. خوف دارم که حادثه ۹/۱۱ نیویارک با عین عواقب بعدی آن یک بار دیگر تکرار و عامل یک بی ثباتی و سلب بیشتر حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور های مانند سوریه و عراق گردد. دولت  فرانسه که یکی از کمک کننده گان تروریستان در سوریه  و کمک کننده گان گروه های تندرو اسلامی سال های دهه هشتاد در افغانستان بود، اکنون حرف از یک جنگ وسیع تحت نام ( قلع و قمع  داعش) در داخل عراق و سوریه می زند. با چنین یک تکروی نظامی عواقب ثبات منطقه و شیوع تروریزم بیشتر خواهد بود. تشویش دارم که نشود کشور سوریه با یک هدف قبلاٌ تنظیم شده به سه یا چهار قسمت تقسیم گردد و سرنوشت تقسیم برلین بعد از جنگ دوم جهانی در آنجا تکرار گردد. اینان که تروریست آفریدند، کمک کردند، سلاح مدرن دادند ، همچنان همه آن  تروریستان یکبار در جنگ در سوریه اشتراک نمودند ومرتکب جنایات شدید جنگی و ضد بشری شدند، ، بعد از بازگشت شان در آغوش مصوونیت گرفتند، حاضر به اعتراف اشتباه شان نیستند ونخواهند گفت که « ما کشت خود را خود درو می کنیم ». اگر تونی بلرانگلیسی  بعد از۱۲ سال در مورد عراق اشتباه خود را بیان می کند، جز یک مکر و تکرار شیوه امریکایی – انگلیسی گریز از انجام یک جرم نیست که پلان شده ومطابق  اهداف دورنمایی اشتراتیژیک شان بوده است. او گستاخانه خاک در چشم جهانیان میزند.

برای مبارزه قاطع، هدفمندانه  و عملی  بر علیه تروریزم چه ضرور است وکدام راه ها میتوانند موثر باشند:

سازماندهی عملیات مشترک نظامی بر ضد داعش ، طالبان ، القاعده ( در حال شکل گیری مجدد در افغانستان) و جبعه النصره با اشتراک نیروهای نظامی دول برزگ مانند امریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلستان، استرالیا، کانادا و تعداد از کشور های دیگر تحت رهبری مستقیم ملل متحد و ایجاد یک کمیسیوو ن نظامی ( مرکز قوماندانی مشترک) متشکل از نظامیان برجسته این کشور ها در یک کوردینیشن که « به صورت قطعی » خارج از  اداره، قومانده و رهبری ناتو.

این عملیات همگون در سه کشور عراق، سوریه  و افغانستان آغاز و اجراٌ گردند.

دول ژاندارم و تنظیم  کننده گان کمک های نظامی ، تسلیحاتی و پولی به گروه های تروریستی ( قطر، پاکستان، عربستان سعودی ، ترکیه ، امارات متحده و اسراییل) در صورت ادامه کمک تحت فشار و تهدید توسط این کمیسیوون قرار گیرند.

دول غربی با صداقت  و به هدف مبارزه قاطع بر ضد تروریزم به کمک و فرصت و میدان دادن بیشتر به شکل گیری و مراکز جلب و جذب جوانان به ایده های ایده های تروریستی و بنیادگرایی داعشی  در مساجد که بیشتر در کانادا، المان و فرانسه خطرناک ترین ها اند، خاتمه دهند.

در افغانستان:

دولت افغانستان موضع دوگانه و دهان پر آب خود را کنار گذارد. با قاطعیت و شجاعت هدف و شیوه مبارزه با تروریزم توسط امریکا ، انگلستان و دیگر کشور های ناتو را با دول شان مطرح و وضاحت گیرند که آنها بلاخره چه می خواهند و چه گونه باید به تعهدات شان وفا نمایند ، نه اینکه با سیاست های دوگانه وا ستریوتیپ شان طرف های درگیر را در یک جنگ طولانی و فرسایشی نگهدارند و در پی اهداف استراتیژیک خود باشند. دولت افغانستان باید موقف خود را در برابر این دول روشن سازد. باید این مساٌله مورد بحث پارلمان افغانستان نیز قرار گیرد.

نیروهای سیاسی ، احزاب سیاسی، نهاد های مدنی و مدافع حقوق و عدالت باید با در نظر داشت استفاده از حقوق مشروع و شهروندی شان بردولت پسیف و دهان پر آب کنونی فشار وارد نمایند تا موقف خود را در برابر خارجیها و بر مبنای منافع علیای افغانستان روشن نماید و با اتخادذ یک سیاست مستقل  و آبرومندانه وارد میدان عمل گردد.

متاٌسفانه تعداد زیاد احزاب سیاسی در انجماد فکری قرار دارند و در برابر قضایای گرم و داغ سیاسی کشور در حالت پسیف و محافظه کارانه  برخورد  دارند و در برامد های رسانه ئی از تبارز موقف اپوزیسیونی خویش در ترس و واهمه اند.

من تدویر یک کنفرانس بزرگ متشکل از احزاب سیاسی را روی سه هدف در مقطع کنونی ضروری میدانم:

 اولاٌـ  پیرامون موقف مسوولانه دولت و ناتو ( عمدتاٌ امریکا  و انگلستان ) در برابر هراس افگنی طالبان و داعش در افغانستان. ( آقای عبدلله عبدلله با اشتباه بزرگ و نتیجه گیری  ناسنجیده گفته امریکاییان را تکرار می کند که گویا داعش در افغانستان یک تهدید است ولی خطر بزرگ نیست. این آقای دست زیر آلاشه نشسته هنوز در خواب بچه گی است و خود را از سیاست پسیف سمبولیک بیرون نساخته است. او به سربریدن ها توجه ندارد، به کشتن موسفیدان در جلال آباد و اروزگان نمی بیند و جهان را از موقف مرغابی بودن خود می بیند که آب تا بند پایش است).

دوم ـ  پیرامون موقف واضح و روشن دولت افغانستان در برابر پاکستان. سناتور پاکستانی به حق گفته است که طالبان دشمنان پاکستان نیستند. این تکرار عین پیام برای سومین بار است که مقامات پاکستانی عین موضوع را روشن بیان می کنند، ما چه امیدی دیگر از نقش پاکستان برای آوردن صلح و کوشش برای مذاکرات با طالبان دشته باشیم.؟ دولت باید در روابط اش با پاکستان و سطح روابط دیپلوماتیک اش تجدید نظر نماید.

سوم ـ پیرامون اینکه دولت باید تحت فشار قرار گیرد تا موضوع انتقال داعشیان از پاکستان به داخل افغانستان و انتقال داعشیان - طالبان اوزبک و تاجیک توسط بس ها و هلیکوپتر تا به داخل و متعاقباٌ به شمال کشور به ملت توضیح دهد.

روشنفکران ما باید در درد آلام و قربانی شدن هموطنان توسط تروریستان اگر هزاره قربانی می شود، باید لحظه هزار بود، اگر هموطن ما در بازار پکتیکا و میدان ورزشی پکتیا قربانی ترور می شوند ، باید لحظه پشتون بود و اگر سربازان تاجیک در بدخشان سر بریده می شوند ،باید لحظه تاجیک و درد و غم شان را حس نمود و خود را یک لحظه در حالت آنها قرار دهیم.

ما نباید از این بیش جرم ضد انسان و انسانیت طالب را و یا جرم گروه های غیر مسوول مربوط به تنظیم های جهادی سابق  را که جنایت میآفرینند، به خاطر تاجیک بودن و پشتون بودن خود رو پوش گذاریم، یکی را براات دهیم  بر دیگری رنگ قومی دهیم.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۵۱۱