به مناسبت سالروز جاودانگی زنده یاد رحمت حسن فقید

عکس بیجان چه دهد غیر تسلی با دوست                   گل تصویر مرا غیر تماشا بو نیست

 

زمان آنقدر بسرعت درگذر است کادمی را توان شمارشش سخت می آید، ایامی را به عقب میگذاریم ووقتا بازنگری اش می داریم ، متوجه می شویم سالی را سپری کردیم که باورش مشکل به نظر میرسد.

آری!

اندی قبل از نیمه سال پار با رفیق شفیق ، همرزم ، دوست صمیمی و برادر، زنده یاد رحمت حسن، تقریباً هر روز را با هم یا ملاقات میکردیم و یا از طریق تیلفون همصحبت شده و تماس های مکرری میداشتیم زیرا مسوولیت و رسالت سیاسی ، اجتماعی ـ فرهنگی ما در اجتماع هم میهنان در دیار غربت ما را وامیداشت تا روی موضوعات مختلف با هم مشوره ای داشته باشیم.

اشتراک در کورسها، منجمله فلسفه و تاریخ، زبان سویدی و کامپیوتر، بهانه دیگری را برای دیدو بازدید بیشتر مساعد می ساخت و گردش در هوای آزاد نیز مشغولیتی بود که به همراهی سایر دوستان به صحبت های گرم و صمیمانه پیرامون قضایای مهم تبادل نظر مینمودیم.

اما با تالم و تاسف بی پایان که این مصاحب بودن ها، کار مشترک در عرصه های اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی با شناخت بیشتر ازسی و پنج سال از همدگر و نزدیکی حدود هفده ساله ما درعالم مهاجرت را پا درمیانی قساوت روزگار و بی مروتی طبیعت، بامداد بیست و ششم آگست سال پار، این همرزم دیرینه را نا بهنگام و با بیرحمی تمام از کنار ما دور ساخته به جاودانگی اش سپرد و داغ نبودش را بر قلوب هریک از ما رفقا و دوستانش بر جای گذاشت.

 ارچند او دیگر از لحاظ جسمی در کنار ما نیست اما مزار سبز با خاطرات شیرین و جاودانی و ملاقات اعضای خانواده گرامی اش ما را تسلی میدهد.

بلی عزیزان!

صحبت در باره انسانیست با قامت بلند و همت والاتر، چهره با صلابت، مبارز نستوه، شخصیت فرهیخته، جاودان یاد رحمت حسن، که تا آخرین رمق حیات با همان آرزوهای که از مکتب هومانیزم آموخته بود نه تنها وفادار ماند بل با وجود تقبل فشارهای گوناگون سیاسی هیچ نوع خللی بر رزم و پیکارش وارد نگردید و لحظه ای هم از فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی اش کاسته نشد.     

رحمت حسن فقید مرد توانایی بود هر آنچه در دل داشت بی هراس برای به کرسی نشاندن اهدافش آنرا بزبان می آورد و از آرمانها و واقعیت های زنده گی اجتماعی ـ سیاسی اش دفاع میکرد.

روانشاد رحمت حسن به مثابه انسان میهن دوست همواره در خدمت مردم خود قرار داشت. موصوف از عنفوان جوانی راهی را انتخاب نمود که سعادت و رفا  مردم در آن نهفته بود و آرزویش تامین عدالت اجتماعی، آزادی و خدمت به انسان زحمتکش بود و به همین ارتباط در دوران سلطنت به اتهام اشتراک در تظاهرات به سن بیست و دو سالگی به تقاعد سوق داده شد.

 رفیق  فقید رحمت حسن در دیار غربت نیز آرام ننشست و بیش از یک دهه بعنوان یکی از موسسین و معاون انجمن فرهنگی میهن در شهر گتنبرگ سویدن همیشه به کمک همدیاران می شتافت و در حدود امکان به مشکلات ایشان رسیده گی می نمود.  

اما چه حیف و هزاران افسوس که مرگ نابهنگام امانش نداد تا بیشتر در خدمت هموطنان عزیز خود قرار میگرفت. او جاویدان است، یادش، کارنامه ها و خاطراتش همیشه در قلوب دوستانش زنده خواهد بود.

به قول شاعر گرانمایه کشور، محترم جناب محسن حسن سمنگانی، برادر ارشد روانشاد رحمت حسن:

ای وای که رحمت از جهان رفت
از دار فنــــا به جـــاودان رفــــت
او مــــرد خبـــیرو مهــــربان بود
آن مـــرد خبـــیر و مهــربان رفت

رحمت حسن زنده یاد نه تنها رسالت و وجیبه انسانی خود  را در برابر وطن و مردمش انجام داد بل مسوولیت اجتماعی دیگری را که مستلزم هر انسان است نیز بسر رسانید. او با داشتن همسر همرزم، پنج فرزند برومند، دو دختر و سه پسر نیک سیر را به اجتماع تقدیم نمود که همه با صفات عالی انسانی به مثابه میراث پدر، راه او را پیگیری می نمایند.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز             مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

در فرجام در حالیکه سالروز نبود این شخصیت گرامی را به اعضای محترم خانواده، رفقا و دوستان شان تسلیت میگویم، روانش را شاد و نامش را مانده گار میخواهم.

یاد و خاطرات فراموش ناشدنی زنده یاد رحمت حسن همواره در ذهن و افکار رفقا و دوستانش با لحظات شیرین رفاقت ها، صمیمیت ها و دوستی ها پا برچاست.

یاد ش گرامی

مزارش دایما سبز!

 فرین محسنیان

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۶۰۸