در جستجوی نجات وطن

عبدالو کیل کوچی      

 حقایق اوضاع سیاسی نظامی افغانستان نشاندهنده آنست که در امتداد فجایع جنگ های تحمیلی وهستی سوز سی ساله ، سراسر کشور درگرداب بحران عمومی  فرو رفته و روز تا روز اوضاع سیاسی نظامی وخیم تر شده میرود .عقب مانی شعور همگانی و فرهنگ سیاسی از یک طرف وحضور نیروهای افراطی مستبد وابسته در وجود میکانیزم جنگی در حمایت پاکستان وهم پیمانان استراتیژیک آن ، از طرف دیگر دامنه دار شدن جنگ داخلی بر سر قدرت، عامل افزایش جنگ وحشت در افغانستان میباشد .

 چنانچه تشدید حملات انتحاری ، ترور وحشت وگسترش نا امنی ، ناتوانی دولت وعدم تسلط حاکمیت لرزان دولتی بر کنترول اوضاع ، شدت گرفتن مداخلات خارجی ، از جمله عواملی است که استقلال  و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند.

 با این حال موجودیت جنگ ونا امنی در کشور سبب غارت ثروت های ملی ،دارایی عامه ، ازبین رفتن زیرساختارهای اقتصادی ، میراث های فرهنگی ، ارزش های تاریخی منجر به گسترش بحران عمیق کنونی  در کشورگردیده است که در نتجه آن

 مردم رنجدیده افغانستان را ازحد اقل امکانات عادی زنده گی محروم ساخته ودر حال حاضر توده های میلیونی کشوردر شرایط هولناک کنونی برای زنده ماندن خود با فقر ،مرض ، بیکاری وسیه روزی دست و پنجه نرم میکنند .

با توجه عمیقانه به اوضاع نا بسامان جاری ، از جمله صدها عوامل و ابعاد گونا گون بحران سیاسی هولناک در کشور، میتوان سه مورد آنرا به بحث گرفت:

اول : ضعف مدیریتی، نا توانی آشکارا و ناکارآمدی دولت افغانستان با ترکیب نادرست اجتماعی ونفوذ نیروهای افراطی ،متعصب ،استبدادی وعقبگرا در نفس دولت  و فعالیت موسسات خارجی در نقاط مهم و کلیدی  که بر اقتصاد کشور سایه افگنده است.

چنانچه با توجه به ساختار غیر تخصصی ارگان های دولتی آنهم  بر پایه های محدود اجتماعی ، وچگونگی ترکیب ملی وخصلت ذاتی عناصر شامل در دستگاه دولتی ، عجز و ناتوانی در اجرای تعهدات قبلی و نداشتن برنامه کاری و پالانیزه شده برای آینده  از ضعف وبی کفایتی دولت پرده بر میدارد، زیرا مشکلات مردم افغانستان به حدی رسیده است که کوشش برای تبارز دست آورد های ناچیز و نمایشات خدماتی کوچک و بزرگ نمایی نتایج کاری دولت دیگر نمیتواند رضایت مردم را حاصل نموده و نمی توان از چنین دولتی وابسته ومصلحتی توقع خدمت داشت .

دوم  جامعه جهانی در راس ایالات متحده امریکا : چنانچه گفته میشود که آنها در قبال اوضاع جاری در افغانستان تعهداتی مبنی بر کمک های نظامی واقتصادی داشته اند . ولی متاسفانه طوریکه معلوم است جامعه جهانی در ین راستا موفقیت هایی نداشته وتعجب آور است که قوت های نظامی کشور های مقتدر جهان در برابر چند تا طالب والقاعده و داعش که اصلاً بآنها قابل مقایسه نبوده بدون کدام دستاورد ملموس اوضاع هنوز بحرانی تر میگردد و گفته میشود که آنها مصروف تطبیق استراتیژی های کلان خود بوده اند .ناتو که گویا به کمک افغانستان شتافته بود سلاح دست داشته طالبان ، تروریستان و دهشت افگنان جمع آوری نگردیده بلکه گروه های یاد شده در دو طرف سرحد مورد حمایت نیز قرار گرفته ومنحیث نیروهای بحران آفرین باقی ماندند .و با استراتیژی وابسته،  نیروهای افراطی در هماهنگی با طالبان ، به هدف داغ نگهداشتن بستر جنگ وناامنی درافغانستان ، مانع عمده نظام سیاسی واقتصادی قوی در کشور گردیدند .

بآنکه قوای مسلح افغانستان به خاطر دفاع از وطن در برابر دشمنان افغانستان شجاعانه می جنگند ولی جریان دسایس ومداخلات از داخل و خارج مانع پیشرفت آنها گردیده اوضاع امنیتی را به چالش میکشد .

عامل سوم پاکستان : رژیم های پاکستانی از همان آغاز تولد نامیمون این کشور ، این میراث شوم استعمار، الی اکنون افغانستان را مورد تجاوز خود قرار داده اند . رژیم ناز دانه استعمار که از اوضاع نا بسامان داخلی کشورخود همواره در هراس است ، بقا ودوام حکومت ظالمانه خود را دربحران ها و جنگ علیه افغانستان تدارک می بیند . سردمداران پاکستانی تمام تعهدات و میثاق های بین المللی واصول همزیستی مسالمت آمیز وحسن همجواری را پا مال نموده گروهای فنده منتالیست عربی ، غربی وچچینی وعناصر تخریب کار وتروریست آن سوی سرحد را پس از مغز شویی، تجهیزنموده و در زیر نام دین و مذهب به افغانستان می فرستند . به این ترتیب افسانه جنگ و رفتن به جنت را،  از راه افغانستان با استفاده از عناصرعقب مانده ومزدور و راهبردی نیرو های افراطی ،متعصب ،عقب گرا واستبدادی  با یک میکانیزم جنگی وحمایت پاکستان عوامل اصلی بحران عمیق سیاسی وجانکاه در کشور ما را تشکیل میدهد  .

 لهذا جای تعجب این است که پاکستان به مثابه کشور متحد دول غربی چگونه تروریست های مسلح را به جنگ قوت های نظامی کشور های متحد خود می فرستد این کشور که تخته خیز تروریستان است می خواهند که افغانستان را به میدان آزمایش سلاح های مرگباروحتا کشتار جمعی مبدل سازند .این معمایست که کلید حل آن بدست خود غربی ها خواهد بود واز روند فجایع مرگ بارکنونی به نظر میرسد که سناریوی خطر ناک واستراتیژی بزرگی در قبال سرنوشت مردم افغانستان روی دست باشد که ملت هردم شهید افغانستان را از اسرار آن بدور نگه میدارند . یکی از نمونه مثال های برحسته آن گسترش روز افزون بنیاد گرایی وناامنی در کشور است .

مزید برآن سرآزیر شدن هزاران نفر افراد مسلح از آن سوی مرزها به خاک افغانستان زیر نام مهاجر وانتقال وجابجایی آنها در نقاط مختلف کشور طور پلان شده ومنظم اجرا میشود که خطر احتمالی جنایات نا بخشودنی را در ذهن انسان تداعی نموده و آینده مبهم کشور را به تصویر می کشد . البته هستند کسانی که همانند گذشته چشم به حمایت پاکستانی ها دوخته اوضاع نا بسامان وبحرانی کشور را به سود خود دانسته از آن بهره برداری میکنند. آنان در گذشته نیزجنایاتی را مرتکب شده اند که از محاسبه آن آینده خود را در خطر دانسته وبخاطرجلوگیری ازآمدن چنین روزی، حتا از نفوذ دادن عناصر دشمن در نفس دولت ونهادهای مدنی واجتماعی دریغ نمی ورزند. واما بعید نخواهد بود که روزی در داد گاه تاریخ محاکمه ومجازات شوند .

بنا بر آن  در رابطه به راه حل بحران جاری درافغانستان باید گفت که وظیفه اساسی برای پیدا کردن راه برون رفت از بحران کنونی به دوش کسانی هست که  برای وطن وبه خاطر نجات مردم مستضعف افغانستان دلسوزانه وآگاهانه می رزمند. رسالت تاریخی گروه های بزرگ سیاسی ومبارزان سرسپر ده وطن اعم از  آزادی خواهان وعدالت پسندان ،داد خواهان ، طرفداران صلح ودموکراسی وترقی خواهان کشور است که با اتحاد وهمبسته گی وطنپرستانه برای نجات وطن بیاندیشند .

اوضاع جاری در کشور بیشتر از هر زمان دیگر از همه وطن دوستان داخل وخارج کشورمی طلبد تا با توجه به شرایط حساس موجود، تما م اختلافات ذات البینی را به یک سو گذاشته در یک صف مقدس در دفاع از وطن قرارگرفته وهمصدا با نسل بالنده کشورصدای حق خواهی را بمنظور قطع جنگ وخونریزی وبه خاطر تامین صلح ودموکراسی بلند کنند تا نسل جوان آگاه وچیز فهم ، این آینده سازان وطن روی سر نوشت مردم خویش ورود کامل داشته باشند .مبرهن است تا زمانی که مشکلات ومداخلات بیرونی حل نگردد ؛ هیچ گونه دعوی داخلی درد وطن را دوا نخواهد کرد . زیرا در حال حاضر همه در یک کشتی شکسته روی امواج مدهش وتوفان حوادث قرار گرفته ایم که هنوز با سرمنزل مقصود وسواحل امید فاصله زیادی داریم .بنا بر آن به

باور اینجانب با ید گفت که طرح برون رفت از بحران کنونی کشور نیاز مند فرا خوان بزرگ وفراگیری است که با همکاری واتحاد کلیه نیروهای وطنپرست وطن دوستان واقعی وداد خواهان افغانستان مشتمل براحزاب وگروهای سیاسی ، سازمان های دموکراتیک وترقی خواه کشور ؛ و نهاد های مدنی وشخصیت های مستقل ملی ومردمی در داخل وخارج کشوردر یک جمع آمد بزرگ میهنی با مراجعه به خرد جمعی وتمرکز نظریات به خاطر طرح یک میکانیزم جدید وقابل قبول روی دست گرفته شود تا در قبال اوضاع جاری در کشور راه حلی میسر گردد . البته جمع آوری دید گاه ها و نظریات ارزشمند وحیاتی به همبسته گی وسیع وبنیادی نیاز دارد که از عهده یک سازمان ویا حزب بدور است. چنانچه با توجه به تجارب گذشته  گفته میتوان که هیچ حزب ، سازمان ونهاد ی نمیتواند مشکل افغانستان را به تنهایی حل وفصل کند زیرا مشکل افغانستان جهانشمول وفراگیر است و به مجمع  فراگیرو مردمی نیاز دارد .در غیرآن هرگونه تاخیروتعلل در راه رفتن بسوی حل منازعه در کشور فرصت های موجود را ازدست خواهیم داد و از لحاظ زمانی با اندک ترین تاخیروتعلل کم از کم  یک قرن برای ما دیرترخواهد بود .درآن صورت تاریخ هرگز آنانی را نخواهد بخشید که همچو دایه مهربان تر از مادر با نمایش فعالیت های وطنپرستانه و تبارز شعار های آتشین و اما در عرصه عمل  با بهانه های گوناگون راه رفتن بسوی اتحاد وهمبسته گی را سنگ اندازی وسنگ باران کنند .هرچند با چنین موضعگیری ها میتوانند روند مبارزه را به کندی مواجه سازند؛ ولی هر گز نخواهند توانست جهش آزادی خواهی وجریان خروشنده مبارزات داد خواهانه مردم افغانستان را متوقف سازند .

به پیش در راه  اتحاد و همبسته گی ترقی خواهان کشور !

زنده باد صلح دموکراسی و آزادی !

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۴۰۵