طریقت یا شریعت

 

علی رستمی

کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی

تمام ادیان آسمانی و زمینی برای احکام واهداف دنیوی واخروی خود دارای قوانین ورویکردهای معینی دارد . اولی « طریقت » ودومی « شریعت » است. این اصول دارای ارزشهای معنوی و اخلاقی هستند. اولی « طریقت » است که بیانگر ارزشهای اخلاقی است که  بنیانگذاران دین دایمآ نماد اخلاق و اموزگاری استند که درتربیه و آموزش و رشد فکری انسانها و پیروان خود موثر میباشند. دومی « شریعت » که : مجموعه ای  از قوانینی و احکام فریضی دین بوده که اجرا وتحقق آن بالای پیروان آن حتمی و واجب الامر و وابستگی به دین میباشد. برای اینکه درتحقق احکام وفرایض دینی هماهنگی لازم بوجود اید؛ نهاد اداری واجراییه وی لازم  ضروریست که آنرا بنام طبقه « روحانیت » نامیده اند. چنانکه علمای جامعه شناسی اذعان دارند که: « به همان درجه که طریقت چهره دوست داشتنی دین است، شریعت، دین را فاسد میکند. زیرا فرایض دینی کم کم بر جایگاه خلوص نیت و رفتار اخلاقی می نشیند واجرای احکام تنها نشانه  ایمان تلقی می گردد؛ فاسدان کشف می کنند که میتوان فاسد بود. اما با اجرای فرایض، درزمره مومنان بشمار رفت. شریعت، بدانکه میان زهد فروشی و ایمان تفاوتی نمی گذارد، کم کم ریاکاری را گسترش میدهد ومومنان را سرخورده ومایوس می کند. فرض شریعتمداران براین است که ایمان مومن با اجرای احکام دین قویتر میشود و اجرای هرچه دقیقتر احکام لازمه ایمان بهتر است.درنتیجه اگرمومن به اجرای « حکم الهی » موفق نشود، ایمان اش را به خطر می اندازد. دراین حالت باید بکوشد، کم ایمانی خویش را به طریقی: توبه طلب عفو،شفاعت نزد روحانیون، صدقه، قربانی،و دعای مکرر.. جبران کند. همین به پیدایش روحانیون ودستگاه روحانیت منجر میشود، که نافرمانی مومنان از حکم الهی ومبارزه برای حفظ دین بازارشان را رونق می دهد.»

بنابرآن « شریعت » نابود کننده و یا ضعیف کننده « طریقت » است که درتاریخ ادیان همواره پیروزی اولی بر دومی بوده وباعث سقوط دین میشود. این نا امیدی وازبین رفتن ارزش های دینی زمینه ساز ایده« منجی دین » به اصطلاح  مسلمانان شیعه اثنی اشعری« امام آخر زمان» میگردد، درتمام ادیان آسمانی ( توحیدی ) و زمینی بعد از رحلت پیشوایان دین برای اینکه پیروانش امیدوار و معتقد به آن باشند، دوباره حضور آن  را دردنیا برای گسترش و تحقق دوباره قوانینی دینی حتمی دانسته وظهوراو شریعت را درهم شکست خواهد داد وچهره واقعی دین را به پیروزی خواهد رساند؛ وجهان را از وجود دشمنان خدا و دین پاک وعدل ومساوات را برقرارمیسازد.

 هگل دراثر خود بنام « استقرار شریعت درمذهب مسیح » ارزش های و رفتارپیروان دین یهودی ومسیحی را مورد پژوهش قرارداده وچنین بازتاب داده است:« ملت یهود در زیر بار فرامین وضع شده ای که برای کمترین امر بی اهمیتی درزنده گی روزمره قاعده ای سختگیر وخرده بین تجویز میکرد. دست و پا میزد، به نحوی که گویی مقدس ترین چیزهای، یعنی عبادت خدا و تقوا، نیز به زور به صورت قواعدی مرده درآمده وطبقه بندی شده اند. » ومیگوید که در چنین وضعی: « عیسا برآن شد تا مذهب وتقوا را به حد اعلا اخلاقی برکشد و آزادی اخلاق را، که همانا ذات اخلاق است دوباره برقرار سازد... زیرا اخلاقیت به دستگاهی از اعمال وعادات مکرر روزانه تبدیل شده بود.»

بعد ازظهور و انتشار دین مسیحت قوانینی تازه به ارمغان اورده شده که بر بنیاد ان اخلاق جامعه تغیر و ارزش های جدید را پیشکش نماید؛ که از جمله موقف صرفان یهودی در اورشلیم سرنگون شد وحتا روز تعطیل را از شنبه ( که بنا به افسانه آفرینش روزاستراحت خدابود!) به یکشنبه تبدیل نمود و نشان داد که هیچ چیز در دین دارای ارزش پایدار نیست، جز ارزشهای اخلاقی.

 همچنان هگل اضافه میکند که : « همان طوری که یهودیان از مذهب خویش چیزی ساختند که جز قربانی وتشریفات واعتقاد لفظی نبود، مسیحان نیز سرانجام به راهی افتادند که اعتقاد لفظی واعمال ظاهری رادر حکم ذات مذهب تلقی کنند. »

همان طوریکه ارزش ها دین مسحیت جهانی نه شده بود که شریعت مسیحی به مراتب شدیدتر از شریعت یهودی جای پای یهودی را تعقیب نمود که سر انجام به دستگاهی انگیزاسیون ( تفتیش عقاید) اروپا درقرون وسطا علیه افراد دیگر اندیش شد.

 تحقق قوانینی سخت  تعصب گرانه کلیسا در مقابل سایر ادیان و افراد سکولار و روشنفکر وجنگ های سی پنج ساله صلیبی دراورشلیم و فلسطین درصفحات تاریخ ملل جهان بالخصوص اروپا جایگاهی خاص را دارد.

اما رشد خردورزی و باز تولید علم  یونان قدیم دروجود اندیشه ورزان غربی وغلبه علیه تسلط واستقرار « شریعت » یعنی پاپ و کلیسا توانست که ارزشهای اخلاقی نوین  درپهلوی ارزشهای شریعت قرار گیرد و تاثیرات اخلاق نوین ویا هومانیسم و رنسانس در اروپا آهسته آهسته  درجامعه استقرار یافته و دین به مثابه تصمیم و وظیفه فردی انسانها درزنده گی شخصی  آنها درامد وبساط شریعت چیده شد.

بعدازمسیحت دین اسلام نیز باارزشهای جدید درسرزمین عربستان ظهور وجهانگیر شد که بعد ازحضرت محمد وخلفای راشدین درعهد خلافت اموی وعباسی شریعت مداران ظهورنموداند، که رویکرد آنها بالای ارزش های اخلاقی دین اسلام تاثیر منفی بجا گذاشت که زمینه پیدایش مذاهب که هرکدام شریعت جداگانه ای را دنبال میکند تشکیل کردید. این شریعت مداران با تآویل ها وتفسیر گوناگون از دین اسلام عامل تفرقه فقه مذهبی میان مسلمین شدند. که تابه حال این غایله ادامه دارد. درشرایط  فعلی جهان اسلام عملأ بنام مذهب شیعه وسنی دوقطبی شده که هرکدام بربنیاد قران، سنت ، عقل ، اجماع، قیاس و امامت تفسیرهای ازدین اسلام نموده که تنش های فرقه ای را زمینه ساز شده و دامنه آن در جهان اسلام بالخصوص درشرق میانه کسترش یافته است.

 این چالشها ، درجهان اسلام امروز هم ناشی از تاثیرات دستگاه شریعت بالای روح روان اجتماع اسلامیست ؛هرآنچه که این دستگاه حکم نماید، پیروان طریقت دینی ومذهبی از وی پیروی نموده بدون آنکه باز دارنده ای ارزشهای اخلاقی مفید ومنفی برای جامعه داشته باشد. مانند فتوا قتل شاد روان فرخنده  در کابل وجنگهای مذهبی در سوریه ،عراق ،مصر ،لیبیا ، پاکستان ، یمن ..وغیره کشورهای اسلامی که همه وهمه تحت دستگاه اداری روحانیت سازماندهی شده و میشوندو کشور ما درطول تاریخ ضربهای بزرگی را ازجانب این تیکه داران  وشریعت مدارن ریا کار دینی متقبل شده است که تا به حال جریان دارد.

رویکرد:

ـ استقرار شریعت درمذهب مسیح ، اثر هگل ، ترجمه باقرپرهام .

ـ تاریخ اروپا ، اثر عباس غفاری فرد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۲۲۰۴