هشتم مارچ وفراز و فرود های آن در جهان و افغانستان

 

داکتر حمیدالله مفید

کارشناس امور فرهنگی و مسوول شعبه تبلیغ و ترویج شورای اروپایی حزب مردم افغانستان

 

نخست از همه فراررسی هشتم مارچ روز جهانی زن  به همه بانوان جهان و از آن میان به بانوان ستمدیده وستمکشیده ای افغانستان شادمان وخجسته باد!

روز هشتم مارچ یا هژدهم ماه حوت در گهنامه جهانی به نام روز جهانی زن نامگذاری شده است وهمه ساله نیروهای پیشرونگر و دادخواه جهانی از آن به مثابه روز رهایی زنان از چکمه های فرهنگ زن ستیزی بابرپایی نشست ها یاد آوری می نمایند.

چرا هشتم مارچ به نام  روز جهانی زن یاد شد؟

در هشتم مارچ سال ۱۸۷۵ ترسایی بانوان کارگر نساجی شهر نیویارک برای بهبود شرایط کار و پایین بودن دست مزد ها  برخاستند. این خیزش وجهش با تازش پولیس امریکا  به گونه ددمنشانه بالای بانوان سرکوب گردید. این خیزش سرآغاز تظاهراتی شد ، که پسان ها به گونه ای آشکارا ونهانی  همه ساله بر پا می شد.

روز هشتم مارچ سال ۱۹۰۷ ترسایی یکبار دیگر بانوان نساجی در امریکا در مخالفت با ده ساعت کار روزانه تازیدند ودست به تظاهرات زدند،اینبار نیز با سرکوب ددمنشانه پولیس روبرو شدند.در این تظاهرات تعداد زیاد بانوان دستگیر ، زندانی ویا زخمی شدند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست امریکا به ساختار کمیته ملی زنان برای حق رای یا گزینش در گزینگاه یا انتخابات ریاست جمهوری وکنگره تلاش کردند.ودر هشتم مارچ همان سال به خواست حزب سوسیالیست امریکا یکبار دیگر زنان بافنده سوزنی با خواست جلوگیری از گمارش کودکان در کار وبدست آوری حق اشتراک در انتخاب ریاست جمهوری وپارلمانی  دست به تظاهرات زدند. که اینبار نسبت فشار مردم ، تظاهرات به گونه ای مسالمت آمیز پایان یافت. در سال ۱۹۰۹ترسایی روز هشتم مارچ به فرنام روز ملی زنان در امریکا پذیرفته  وثبت شد.

در کنگره جهانی سوسیالیست های جهان که در سال ۱۹۱۰ ترسایی در گوپنهاگن دنمارک برپا گردیدبر بنیاد پیشنهاد بانو « کلارا زتگین» زن سوسیالیست از حزب سوسیال دموکرات المان ، هشتم مارج به مثابه روز جهانی زنان جهان پذیرفته شد.سپس یک میلیون زن سوسیالیست وکارگر ودیگر قشرهای روشننگر و روشنگرا در هشتم مارچ سال ۱۹۱۱ ترسایی در کشور های المان ، دنمارک ، سویس واسترالیا تظاهرات ومیتنگ ها برپا کردند.در همین سال در کشور های روسیه وچین نیز تظاهراتی به پشتبانی از زنان به راه افتاد .

یک هفته پس از هشتم مارچ ۱۹۱۱ترسایی در آتش سوزی «تریانکل» شهر نیویارک نسبت نبود دستگاه های ایمنی نزدیک به ۱۴۹ بانوی کارگر جان باختند. در تظاهرات سال۱۹۱۲  هشتم مارچ در اغلب کشور های  دنیا بطور گسترده وهمه جانبه برپا گردید .

با آغاز جنگ جهانی نخست بانوان سوسیالیست در هشتم مارچ با تظاهرات گسترده وهمه جانبه نفرت شان را از جنگ ابراز  داشتند.

در ۸ مارچ سال ۱۹۱۷ در روسیه بانوان علیه افزایش نرخ ها تعطیلی کارخانه ها واخراج کارگران دست به تظاهرات زدند ، این تظاهرات بالای انقلاب  روسیه تاثیر ژرف داشت. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تا آغازین دهه ۶۰ روز جهانی زن جلوه ونمادی چشمگیری نداشت. با رشد جنبش زنان در دهه ای ۶۰ به این روز نیز رویکرد دوباره گردید. در سال ۱۹۷۵ از سوی سازمان جهانی هشتم مارچ روز بین المللی یا جهانی زن اعلام گردید و دو سال پستر یعنی در سال ۱۹۷۷ یونسکو ۸ مارچ را به عنوان روز جهانی زن اعلام کرد.

موقعیت زنان در کشورهای به اصطلاح پیشرفته جهان:

امسال در شرایطی هشتم مارچ برپا می گردد، که بانوان در کشورهای به اصطلاح پیشرفته‌‌  سرمایه ‌داری اسیر اشکال دیگری از ستمگری شده و  به گونه ای دیگری اسیر شکنجه وتازش مردسالارانه قرار گرفته اند. تنها در ایالت متحده امریکا سالانه نزدیک به ۴هزار زن تحت ستم وشکنجه ولت وکوب مردان وبه ویژه شوهران شان قرار می گیرند.

 موقعیت زنان در کشورهای غربی با وجود برابری نسبی قانونی، تحت شکنجه ، تجاوز و تعدی، مردانه قرار دارند . خشونت علیه زنان در اشکال گوناگون  چون تجاوز، ضرب و شتم و خشونت خانگی در ابعاد گسترده  ادامه دارد و افزایش یافته است. حق سقط جنین پیوسته با محدودیت در کشورهای مختلف روبرو می‌شود. زنان در این کشورها در موقعیت فرودستی قرار دارند که همه ساله موجب اعتراض های گسترده می گردد. بانوان دراین کشورها به شکل کالا مورد خرید و فروش قرار می‌گیرند. هر ساله هزاران دختر جوان و نوجوان از طبقات محروم این کشورها و هم‌چنان از کشورهای جهان سوم و یا کشورهای بلوکِ شرق توسط سوداگران انسان برای برده گی جنسی اگرچه نه به شیوه‌  داعش بلکه به شکل‪« مدرن" آن، به بازار سکس این کشورها وارد می‌شوند تا به عنوان برده‌ی جنسی مشغول کار و یا وارد « صنعت » پورنو شوند، تا فرودستی و ستم‌های ظالمانه علیه زنان را به شکلی، به اصطلاح مدرن  تضمین کنند و میلیاردها  دلار را نصیب سلاطین سرمایه سازد.

وجود ستم و بهره‌ کشی از بانوان در‪ کشورهای پیشرفته‌ ای سرمایه داری آن‌هم در این ابعاد گسترده و وقیحانه که  زاییده‌  سیستم حاکم بر آن است، خط بطلانی است بردیدگاه های که در تلاشند تا از موقعیت زنان در این کشورها برای بانوان کشورهای جهان سوم وافغانستان  نمونه‌سازی کنند و با نظریات  فریبکارانه در پی آن اند تا بانوان را امیدوار سازند که آزادی و رهایی‌شان را می‌توانند با تغییراتی در فرهنگ حاکم در همبودگاه یا جامعه به دست آورند. این نظریات عامدانه چشم خود را بر این واقعیت می‌پوشانند که زن چه درزیر چادری  در مالکیت مرد قرار گیرد و یا بدن او به صورت کالا مورد خرید و فروش و بهره وری گذاشته شود. به هر حال در موقعیت فرودست در جامعه قرار دارد، این  خشونت‌ را باید با آن خشونت پدرسالاری وناموس سالاری شرق  یکسان دانست. سیستم یکی است و ستم بر زن یکی است و راهی برای دور زدن نیست. ممکن است زن‌ ستیزی در افغانستان و یا داعش به وقیحانه‌ ترین شکل آن اجرا شود. اما راه‌ حل رهایی زنان، در سیستم سرمایه‌ داری مردسالار نهفته نیست چرا که این سیستم خود عامل و مبدأ عمده‌ی ادامه و تشدید فرودستی زنان در سطح جهان است.

موقعیت زنان در منطقه:

امسال بانوان  با رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه متحمل ستم‌‌های غیرقابل تصور شده‌اند. جنگ‌افروزی‌ها و اشغال‌گری‌های ددمنشانه قدرت‌های امپریالیستی برای کنترول منطقه زیر بهانه‌های مختلف و رشد نیروهای بنیاد گرای اسلامی، زنان این منطقه را در موقعیتی به مراتب سخت ‌تر و حقارت‌ بارتر از گذشته قرار داده است. چهره‌ بانوان در این منطقه فریادی است بلند و فراخوانی است خشم‌آگین مبنی بر این که دیگر تحمل این شرایط ممکن نیست، بی‌تفاوتی در مقابل آن جایز نیست و مبارز‌ه‌ انقلابی و سازمان‌ یافته برای نابودی بنیادگرایان مذهبی و قدرت‌های امپریالیستی  وصیهونیستی در منطقه نیاز ومبرم پنداشته می شود.

با اشغال عراق و جنگ در سوریه که در نهایت منجر به قدرت‌ گیری دولت اسلامی (داعش) شد،بانوان در منطقه به ‌طور کل و به‌ ویژه بانوان ایزدی به شیوه‌  ۱۴ قرن پیش به برده گی جنسی کشانده می شوند و  مورد خرید و فروش قرار می گیرند. میلیون‌ها زن  در کشورهای عراق و سوریه، در خانه‌ خود و یا آواره در کوه و بیابان تحت بدترین شرایط زنده گی می‌کنند و از هر حق و حقوق انسانی محرومند و پیوسته تحت  تهدید به تجاوز و خشونت قرار دارند.

در پاکستان نیز موقعیت انوان با رشد بنیادگرایی در طی سالهای پسین به مراتب بدتر شده است و جایگاه نخست را در جهان  به خاطر  قتل‌های ناموسی به دست آورده است. در هند این به اصطلاح بزرگ‌ ترین دمکراسی جهان جایگاه فرودستی زنان نیز بی‌ داد می‌کند. با آنکه مبارزات و اعتراض های توده‌ها علیه تجاوز‌های گروهی خروشانتر شده  می رود با آنهم تجاوز وتازش در ابعاد هولناک  آن ادامه دارد.هند از نظر قتل‌های ناموسی در رده‌های بالای جدول در دنیا قرار دارد، موقعیت زنان بیوه هم‌ چنان نگون‌بختی است. خود سوزی زنان نیز در ابعاد وسیع کماکان ادامه دارد.

در ترکیه علیرغم ژست‌های دمکراتیک، با وجود یک دولت مذهبی موقعیت زنان روز به روز بدتر می‌شود. دولت نیز به منظور افزایش جمعیت ترک، همانند همپالگی‌های اخوانی منطقه  و برای قدرت نمایی‌های آینده  در پی  آنست که نیروی انسانی خود را به هر قیمتی افزایش دهد تا بتواند در گروهبندی‌ها و معادلات میان امپریالیست‌ها از جایگاه مطمینی برخوردار شود. به همین دلیل حق سقط جنین را محدود کرده که  موجب  مبارزه و اعتراض زنان این کشورشده است. قتل‌های ناموسی در ترکیه نیز در سال‌های اخیر رو به رشد بوده و به مرز هشدار دهنده و خطرناکی رسیده است.

موقعیت بانوان افغانستان:

افغانستان کشوریست سخت عقب مانده وغرق در اوهام وخیالات زن ستیزانه که از هزارها سال در این کشور وجود  دارد، به روایت گهنامه نگاران  وگواهی تاریخ در آغاز ساخت وساز همبودگاه انسانی در این خطه وپس از پیدایش فرهنگ وتمدن دبیره نگاری در دوران میان سالهای شکل گیری سروده های ریگویدا که در شمال وشرق افغانستان امروزی رقم خورده اند ، نقش زنان چون شاشا وگوشیا ودگران در سمت گیری سروده های ریگویدا  برازنده بود ، میترا خدای زنانه جایگاه ویژه داشت ، مگر پسانها نقش زن به مثابه جنسیت درجه دوم در تاریخ پدیدار شد، دغدوا مادر زردشت را فراهیم از خانه اش کشید واو به تبار سپنتما پناه برد ورزدشت را  آنجا به دنیا آورد .

از آن تاریخ تا ایدون و به ویژه پس از آمدن فرهنگ وتمدن تازی در این سرزمین همه روزنه های رهایی زن از چنگال اژده های زن ستیزی وبه سوی برابری حقوق آنها با مردان بسته شد.

نخستین جرقه های حقوق خواهی زنان در دوران امیر امان الله خان که اروپا دیده بود ، آغاز می یابد، امیر امان الله خان با وضع قوانین ، نکاح یک زن ، گشایش آموزشگاه های زنانه ودیگر اقدام ها به حقوق بانوان رویکرد ویژه ای معطوف داشت.

طی سالهای حاکمیت حبیب الله خان کلکانی ، سپس نادرخان ، ظاهر شاه و جمهوری محمد داوود  کوچکترین  توجه  به تامین تساوی حقوق زنان با مردان صورت نگرفت.به گفتارود س. ع. کشتمند در جلد نخست ودوم کتاب «یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی رویه ای ۱۳۵ » برای نخستین بار اندیشه تامین حقوق تساوی مردان با زنان  در مرامنامه جریان دموکراتیک خلق افغانستان  بازتاب یافته بود :

در یک بخش مرامنامه حزب چنبن آمده بود: برابری همه افراد در برابر قانون ، برابری زنان با مردان از لحاظ قانونی ورفع هرگونه تبعیض . ».

جنبش زنان در افغانستان همچو جنبش های زنان منطقه چندان چشمگیر نیست ، نخستین جرقه های جنبش آگاهان زنان در سالهای دهه چهل خورشیدی در این کشور سمت وسو گرفت.

زنان آگاه ومتشکل در ساختار جریان دموکراتیک خلق افغانستان وبه ویژه بخش پرچمداران آن که به ابتکار بانوی خردورز زنده یاد داکتر اناهیتا راتب زاد رقم خورده بود مبارزات سیاسی خود را آغاز نمودند.

برخی از زنان به پیروی از جنبش آگاه وبیدار زنان در هشتم مارچ وسنت انقلابی ورادیکال آ ن با تکیه بر جنبش های آگاه وبیدار پرچمدران در یک سنگر مبارزه برای کسب آزادی های دموکراتیک مدنی وقانونی  متشکل گردیدند.

از آن پس مبارزات زنان افغانستان در راه رهایی زن وپایان دادن به انواع شکنجه وتجاوز ولت وکوب ادامه یافت.

پس از رویداد هفتم ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی در افغانستان ، در آغاز با فرامین دولت جمهوری دموکراتیک حقوق وآزادی های زنان تضمین گردید. مگر بنابر تسلط فرهنگ قبیله سالاری ددمنشانه یکبار دیگر این آزادی ها به حاشیه کشانیده شد.

پس از آنکه کشور از گیر نیروهای طراز فاشیستی رهایی یافت وبه ویژه طی دهه ی هشتاد ترسایی در افغانستان برای نخستین بار قوانین ومقرراتی به منظور برابری حقوق زنان با مردان به تصویب رسید. کنگره سازمان دموکراتیک زنان در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برپا ونخسیتن بار سازمان نیرومند دموکراتیک زنان افغانستان پی ریزی شد.که بخش اعظم فعالیت خویش را وقف امر بزرگ آزای زنان در خانواده  وهمبودگاه نمود.

در آغاز دهه نود ترسایی ، وبا شکست وسقوط حاکمیت دموکراتیک ، یکبار دیگر حاکمیت بربری وددمنشانه بر کشور مستولی گشت . زنان یکبار دیگر به خانه ها کشانیده شدند واز همه حقوق وآزادی های انسانی محروم گردیدند.

پس از تسلط بنیاد گرا ترین نیرو های طالبی در کشور . وضع حقوق وازادی  بانوان به ۱۴ سده به عقب کشانیده شد. زنان نه تنها در خانه ها زندانی شدند ، بلکه اجازه نداشتند تا بدون محرم شرعی از خانه بیرون شوند .

پس از آنکه  پای جامعه جهانی  به افغانستان کشانیده شد. برای بازیابی حقوق زنان تلاشهای صورت گرفت ، که همه نمایش وسطحی نگرانه بود. زنان افغانستان کما کان تحت شکنجه ، فرهنگ کهنه وپیشین مردسالاری قرار دارند. شکنجه ، لت وکوب ، بریدن اعضای بدن ، به شوهر دادن های جبری از جنایاتی است ، که در افغانستان با شدت  آن جریان دارد.

تا آن‌ جا که به شکل ‌گیری تاریخیِ ستم برزنان به طورعام مربوط می‌شود، ستم جنسیتی، آن شکلی از ستم است که هم زمان با تسلط فرهنگ زن ستیزی دینی  و شکل ‌گیری طبقات، در جوامع انسانی که بر پایه‌ مالکیت خصوصی و در نتیجه، نابرابری استوار هستند، بر این نیمه از جامعه تحمیل شده است. وجه اشتراک این نیمه از جامعه نه طبقه، نه نژاد و نه ملیت است. آن‌چه آنان را واجد شرایط تحمیل شکل خاصی از ستم کرده است، همانا جایگاه جنسیتی آنان است. تسلط فرهنگ دینی زن ستیزانه  وموجودیت فرهنگ طبقاتی سرمایه سالاری عامل اساسی تبعیض جنسی در افغانستان وجهان است . اگر چه نمی‌ توان ادعا کرد که همه‌ ای اجزای این کلیت، یعنی همه‌ ای زنان، با ابعاد مشابهی تحت ستم جنسیتی قرار می‌گیرند؛  ولی در عین حال نمی‌ توان موجودیت این شکل از ستم را به عنوان یک ستم فراطبقاتی و زن شمول، انکار نمود . همان ‌طور که با شکل‌ گیری طبقات وپیداش فرهنگ دینی زن ستیزانه، زنان به اسارت در آمدند و تحت ستم واقع شدند، تنها با نابودی  طبقات وپایان دادن به فرهنگ جهل خرافه  می‌توان به این ستم پایان بخشید.

ز سوی دیگر موسسات حقوق بشری   با انتشار گزارش های متعدد از وضعیت زنده گی بانوان در افغانستان به شدت ابراز نگرانی میکنند. اینها در گزارش های شان تاکید میکنند که در صورت کنار آمدن دولت با گروه های ارتجاعی مسلح  طالبان و حزب اسلامی وضعیت زنان بیش از پیش وخیم خواهد شد. پرسشی که بایست  پرسید این است که دربیش از یک دهه تلاش برای تآمین حقوق زنان باموجودیت ده ها موسسات حقوق بشری ، سازمان مستقل حقوق بشر وبخش حقوق بشر ملل متحد چه تغیراتی در زنده گی بانوان بوجود امده است؟ و در یازده سال گذشته با حضور صد ها هزار ارتش خارجی چه دست آورد برای بانوان پدیدار شد؟ چرا خشونت وجنایت علیه زنان روبروز گسترش میابد ؟ ، آیا این همه جنایت  در کشور با موجودیت ارتش جامعه جهانی انجام نپذیرفت؟ علمای دین و مرتجعان جهادی زن ستیز ترین عناصر در افغانستان اند که از سوی  جامعه جهانی حمایت و پشتبانی میگردند. آیا همه قوانین ضد انسانی برعلیه زنان بوسیله علمای دین ، باهمکاری دولت  وجنگسالارن جهادی وضع و تصویب نمیگردد؟

از سوی دیگر تا فرهنگ قبیله ای و زن ستیزانه در افغانستان وجود دارد ومردم بدوی به فرهنگ بدوی تازی وابسته است وتا تغیرات اساسی بنیادین بوسیله نیروی مترقی ایجاد نگردد و جامعه افغانستان از زیر فرهنگ زن ستیزی رهایی نیابد و به یک جامعه بی طبقه ونوین مبدل نگردد همین آش است و همین کاسه. زنان همچنان یک نیروی تحت ستم و قربانیان تاریخ باقی خواهند ماند وهمینطور صدها هشت مارچ که بوسیله فعالان حقوق زن درگذشته برگذار گردیده و صدهای دیگر در آینده برگذار گردد تغیری در وضعیت فلاکت بار زنان بوجود نخواهد آمد. بنآ تنها راه نجات زنان تغیری اساسی در ریشه نظام و جامعه است که باید بوجود آورد وجامعه افغانستان را به یک جامعه مترقی ومدرن مبدل ساخت و دست دین سالاران را از زنده گی زنان کوتاه  کرد. این امر فقط با همکاری و سهم فعال همه نیروهای مبارز و مترقی کشور و فقط توسط همه زنان و مردان مترقی  ، دادخواه وترقی پسند  امکان پذیر است و بس .

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۶ـ ۰۷۰۳