آزادی وعدالت دو روی یک سکه اند

داکتر حمید مفید

نخست بنگریم آزادی چیست ؟

آیزا برلین نویسنده و دانشمند جامعه شناس ۲۰۰ تعریف یا شناسه برای آزادی ارایه داشته است او به این باوراست ، که تعریف دقیق و ژرف برای آزادی وجود ندارد.

هگل فیلسوف غرب به این باور است ، که آزادی جوهر حیات است ، همچنان که کشش جوهرآب است، پیش از آنکه به شناسایی ژرف ودقیق آزادی بپردازیم ، لازم است تا بدانیم ، که برای رسیدن به این برگه سبزتاریخ چه جنایت های که روی نداده است ، چی بازی های که انجام نشده است و چه جانهای که در راه رسیدن به آن باخته نشده اند .برای رسیدن به این مجسمه طلایی چه حقوق های بنیادینی که سلب نشده اند و چه فاجعه های که به خاطر آن ویا برای آن انجام نشده اند، آزادی علیرغم بزرگی نامش هیچگاهی وتوسط هیچ دانشمندی به درستی شناسایی یا تعریف نشده است، آزادی شاید گنگ ترین ومبهم ترین معانی را دربر بگیرد، که دانشمندان به آن پرداخته اند.

واژه ای آزادی در ژرفای قلب تاریخ تمدن بشری به گونه های گوناگونی نمایان شده است  بر خی آن را عالیترین دست آورد بشری برخی  آن را رهایی از هرگونه قید و وابسته گی ، برخی آن را وارسته گی وبرخی آن را دست آورد ویا فرایند مبارزات تاریخی بشری می داند ،که انسان در انجام وانتخاب یک عمل (optionality)  آزاد باشد ،اگر شخصی بخواهد ، آن عمل را انجام بدهد ، کسی مانع او نشود واگر نخواهد آن را انجام بدهد کسی او را وادار به انجام آن نسازد. اگر انسان بتواند همه ای تصمیم های را که می گیرد ، عملی کند وکسی یا سازمانی اندیشه ، گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید وبند درنیاورد ، این حالت را آزادی مطلق می دانند، یعنی آزادی بی حد ومرز است ، اما چون انسان ها به گونه همزیستگاهی یا اجتماعی زیست می کنند ،نمی توانند آزادی مطلق داشته باشند، زیرا آزادی بی پیمانه و بی مرز یک انسان به پایمال کردن آزادی دیگران می انجامد واین خود محدود ساختن آزادی است ، به همین سبب است ، که همزیستگاه های بشری با وضع قوانین ومقررات اجتماعی وسیاسی واقتصادی ویژه، هم پاسدار آزادی های افراد دیگر اجتماع  می شوند ، وهم حد ومرز برای اینگونه آزادی ها به وجود می آورند .

قانون ها واعلامیه های سازمانهای جهانی نیز آزادی های مردم جهان وحد ومرز های آن ها را در جامعه جهانی بشری معین ومشخص می سازد. کشور های که توانسته اند بر حاکمان خود کامه پیروز شوند وحکومت های فردی واستبدادی را بر اندازند ، آزادی های فردی واجتماعی را تآمین کنند  جوامع ازاد بشری نامیده می شوند.امروز با انکه اصول وآزادی های فردی واجتماعی در جامعه کنونی جهان مشخص شده است مگر هنوز راه درازی در پیش است ، تا این آزادی ها که بر قانون واعلامیه نقش یافته اند در نظام ها وحکومت های سیاسی گوناگون جهان به سود مردم بسته شوند . شکل های تازه استعمار و وابستگی های سیاسی واقتصادی ونظامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرت های بزرگ سبب محدود شدن وحتا از میان رفتن آزادی های فردی واجتماعی در برخی از کشور های شده اند.

انسان موجود سوداندیش است ، یعنی هرچه را که ذهن وخیالش بپسندد، همان را به سود خیال ودرکش می کشاند، او تنها به خاطر سود ومنفعت خودش می رزمد وبه  دنبال همان پاسخی  است ، که خودش می خواهد ، همه رهبران جهان زیر نام آزادی، آزادی های دیگران را به نابودی کشانیده اند.امروز آزادی به مثابه دستمال و دست لوط غرب وجهان سرمایه داری به منظور سرکوبی جنبش های رهایی بخش ملی وبدنامی ادیان غیر مسیحی استفاده می شود .

انواع آزادی :

دانشمندان وپژوهشگران آزادی را اینگونه بخش بندی کرده اند .: آزادی های سیاسی و احزاب ، آزادی مدنی ، آزادی اقتصادی ، آزادی مذهبی ، آزادی پوشش  لباس ، آزادی تجمع های صلح آمیز ، آزادی انتخاببات ارگانهای دولتی ومحلی ، آزادی جنسی ، آزادی های مسافرت وگردش بدون تبعیض، آزادی تباری و قومی ،آزادی های بیان و آزادی پس از بیان دیدگاه ونظر ، آزادی رسانه یی ومطبوعاتی ،آزادی انتقاد ونظردهی ، آزادی اعتراض ، آزادی مقاومت ، آزادی تولید ، آزادی انتخاب همسر ، آزادی انتخاب سرزمین برای زیستن ، آزادی آموزش وتدریس  آزادی انتخاب جنسیت وتغییر جنسیت  ودیگر آزادی ها .اگر به شناسایی تمام انواع آزادی بپردازیم ، شاید از حوصله این نگارش وخواننده بیرون بجهد ، از اینرو به همین جوهر آزادی بسنده می شود وشاید با زودی در باره هربخش آزادی سخنهای پیریزی گردد.

وایدون بنگریم ، که عدالت چیست؟

هیچ پرسشی تا اکنون  درگفتمان همزیستگاهی بشری که  تا این اندازه  گفتمان بر انگیز باشد  ، مطرح نگردیده است ، هیچ پرسشی که تا ایدون به خاطر آن خون واشک ریخته شده باشد  ، تا این اندازه مهم نبوده است وهیچ پرسشی که که تا اکنون مورد بحث نابغه های واندیشمندان از افلاطون تا کانت واز ارسطوتالیس تا نیچه را به خود مصروف ساخته باشد ، وتا ایدون نیز بی پاسخ مانده باشد ،به دیده نمی رسد. برخی به این باور اند ، که عدالت یا دادگرایی از ویژه گی های نهادین نظم اجتماعی می باشد ، مگر نظم متذکره ملازمه ندارد وگواه بر روابط متقابل انسانهاست ، عدالت در درجه دوم یک صفت ممتاز انسانیست ، زیرا شخصی عادل است ، که رفتارش با قواعد یک نظم اجتماعی یا همزیستگاهی که عادلانه پنداشته می شود و تطابق نماید.

به عبارت دیگر انسان به تنهایی قادر به یافتن خوشبختی نیست ، واز آن رو است که ان را در اجتماع جستجو می کند ، بر این بنا عدالت خوشبختی اجتماعی است ، خوشبختی است، که بوسیله یک نظام اجتماعی تضمین شده است ، افلاطون به این مفهوم و با یکسان پنداشتن عدالت با خوشبختی به چنین فرایند رسید ، که فقط یک انسان عادل خوشبخت است ، وغیرعادل نمیتواند خوشبخت باشد ، مسلمآ اعلام اینکه عدالت خوشبختی است ،نمی تواند پاسخ نهایی باشد ، چه این فقط تغییر است ،چون ایدون پرسشی که مطرح می شود ، اینست که «خوشبختی چسیت ؟»

این نکته روشن است که تا هنگامی که خوشبختی  به مفهوم اصلی ومحدود و خوشبختی فردی وبه معنی خوشبختی انسان  یا آنچه که شخص خودش میخواهد تفسیر گردد، امکان وجود یک نظم عادلانه نخواهد بود ، زبرا که ناممکن است که خوشبختی فرد دردیگری به طور مستقیم یا غیر مستقیم درتعارض قرار نگیرد. وهردوی آنها به درستی  اشتباهی باور داشته باشند ، که بدون داشتن  دیدگاه همسو نسبت به خوشبختی در یک ردیف قرار بگیرند، از اینرو لازم است ، تا خوشبختی را تنها در اجتماع جستجو کرد .

خوشبختی اجتماعی چیست ؟

خوشبختی اجتماعی آنست ، که در یک اجتماع تمام مردم از نعمات اجتماعی که به همه انسانها تعلق دارد ، به طور یکسان استفاده کنند ، یعنی نعمات مادی برای همه انسانها یکسان باشد، و یا همه انسانها از آنچه که در جامعه میسر است یکسان بهره بگیرند، گرچه این امرناممکن است ، مگربدون تشویش باید پذیرفت ، که از نعمات اجتماعی ، مانند : برق ، آب  آشامیدنی ، تیلفون ، خدمات صحی و پزشکی، خوراکه ، پوشاکه ، ومنزل یکسان استفاده کنند ، اینست عدالت اجتماعی ، واینست خوشبختی اجتماعی هرگاه این عدالت در جامعه پدیدار نباشد ، نمیتواند ، آزادی و دموکراسی در جامعه عملی کرد.

انواع عدالت :

‫- عدالت اجتماعی :

عدالت اجتماعی یعنی در یک همزیستگاه بشری ، مردم بدون تبعیض وامتیاز از همه حقوق وامتیاز های همزیستگاهی یا اجتماعی بهره ور گردند .

در یک جامعه  بشری ملیت های گوناگون در کنار هم زیست می کنند ، اینها همه انسان هستند ومعیار سنجش هویت های ملی نباید ، مناسبات تباری ، زبانی وقومی باشد ، بلکه در جامعه معیار شخصیت ها ، امیتاز های کار وپست ها ومقامهای دولتی نه بر معیار وابسته گی های تباری، بلکه بر معیار لیاقت وکاردانی استوار باشد.

در کشور هندوستان که نزدیک به ۱،۲ میلیارد انسان زیست می کند ، کاندیدهای مختلف از تبار ها ووابسته های دینی گوناگون نامزد می شوند ، در این کشور رای دهنده گان نیز بر بنیاد کارایی  وکاردانی رای می دهند ، یعنی برنامه های سیاسی احزاب را می نگرند وبه آنها رای می دهند ، با آنکه نفوس هندو نسبت به مسلمانان ، مسیحیان وسکهه ها چندین مرتبه افزود است ، مگر با آنهم صدراعظم پیشین هندوستان از حزب کانگرس و از لحاظ دینی ویا تباری به سکهه ها که به مشکل نفوس آنها به بیست میلیون نفرمی رسد، انتخاب شد. درآنجا کسی نگفت ، که چرا یک سکهه صدراعظم کشورهندوستان شد، به درستی دیده می شود، که درعدالت اجتماعی معیار ، انسان است وتوانایی هایش وکارکرد هایش ، نه تبار، خویش ، خانواده ، خون، زبان و وابستگی های سیاسی اش.اگردرهمزیستگاهی غیر ازاین معیارها معیار گمارش به پست های دولتی چیزی دیگری باشد، آن جامعه ، جامعه عادلانه نیست و آن همزیستگاه  یک همزیستگاه سالم انسانی نیست، وغیرعادلانه است. درکشور های مانند ، افغانستان ، ایران ، پاکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان و حتا  در کل کشور های تازی زبان  برخی از کشور های شاخ افریقا ، که معیارگمارش شخصیت ، درپست ها ومقام های دولتی مناسبات تباری ، خونی، دینی، زبانی ، منطقوی ، خانواده گی وسیاسی اند ، یک جامعه یا همزیستگاهی که درآن ارزش های عدالت همزیستگاهی بدیده نمی آید ویک جامعه غیرعادلانه می باشد، حتا به جراات می توان نوشت ، که درهمزیستگاه های سوسیالیستی پیشین ، نیز که معیار گمارش شخصیت های اداری وابسته گی سیاسی وایدیولوژیکی بود ، عدالت اداری واجتماعی پدیدار نبود.

کوتاهی سخن: تا زمانی که دراداره های دولتی ، کادر ها بر بنیاد استعداد ، کارآیی ، لیاقت ، آموزه ها وآموخته ها گماشته نشوند و بنابر رعایت گویا ترکیب ملی وترکیب  زبانی ، ترکیب  منطقوی ،واسطه وپول کادرها درپست های کلیدی گماشته شوند ، اثاری ازعدالت همزیستگاهی اداری وجود ندارد و وجود نخواهد داشت، ایدون که مساله ترکیب کابینه جدید ، مطرح است ، اگر معیار ها سیاسی ، زبانی ، تباری یا قومی ، منطقه وی ، که از فلان منطقه باید ، یک نفر وزیربه دیده نگریسته شود ، مطرح گردد، عدالت اداری بهیچروی پدیدار نخواهد شد.

دولت وحدت ملی نباید ، با بدیده نگریستن ، ارزشهای چون: معیاری جهادی، سیاسی ، تباری یا قومی ، منطقوی ، زبانی ، که کاندید ، باید ، به دوزبان دسترسی داشته بشد ویا از فلان منطقه زبانی باشد ، کادرها را پیش نماید، معیار کاندیدان پست های وزیر ومعادل آن باید، تنها و تنها لیاقت ، تحصیل ، کاردانی ، آموخته ها و وتجارب کاری به دیده نگریسته شود ، اگر ۹۰ در صد کابینه از نورستان و وابسته به ملیت یا تبارالیانی  یا نورستانی باشد، نباید ، با آن مخالفت کرد ، اجازه داده شود  تا کادرهای مسلکی و وارد درکار به کار گماشته شوند ، چه بهتر اگر وزیر یک وزارت ازبا تجربه ترین ، با اندوخته ترین و دانسته ترین کادر خود همان اداره پیشنهاد شود ، بهترین و والاترین کارخواهد بود ، دراین حالت ، کادرها وکارگزاران ورزیده یک وزارت امیدوار می باشد ، که اگر صادقانه ، عاشقانه وکارگزارانه  کار نماید ، روزی وزیر خواهد شد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۱۹۱۱