شب یلــدا
آنجا که روز از شب یلدا سیاه تر است
چشم خرد ز چالش دلها بخون تر است
آنجا که جنگ وحشت قتل و تجاوز است
روز و شب اش سیه ،چو یلدا مکدر است
افر شته گان ساکت و خا موش گشته اند
شیطان به جا یگاه ملایک سخنور است
یلدای د یگران بسرور و ترانه ها ست
یلد ای ما همیشه به محشر برابر است
یلدا برای تیره دلان ، جشنو اره ایست
بر عاشقان روز، شبی همچو محشر است
شا دی برای خاتمه ی این شب سیاه
بهتر بود ، اگر چه سحر نا برابر است
اما خو شم از آنکه نما ند چنین شبی
درگردش است چرخ ، افق روزپرورا ست
خوش آند می که باز بتابد فروغ صبح
تا بید نش بوحدت ما یان میسر است
تا بید نش بو حدت ما یان میسر است
( عبدالو کیل کوچی )
شعر دربامداد ـ ۱ /۱۷ ـ ۱۸۱۲